ذره بودیم که بر چشم نگار آمده ایم
اشک ها ریخته شد تا که به بار آمده ایم
در جوار تو همه گل به نظر می آیند
تو گلی ما همه در کسوت خار آمده ایم
ذره بودیم که بر چشم نگار آمده ایم
اشک ها ریخته شد تا که به بار آمده ایم
در جوار تو همه گل به نظر می آیند
تو گلی ما همه در کسوت خار آمده ایم
رفاقت من و تو بوده از الست حسین
خدا بخواهد اگر تا همیشه هست حسین
خودت بیا و دوباره بگیر دستم را
اگر که رشته پیوندمان گسست حسین
ثانیه های آخر عمرش
همه اطراف بسترش بودند
پیر مردی که مردم یک شهر
سال ها پای منبرش بودند
گریه کند برای تو بی اختیار ، چشم
بخشید از این جهت به بشر کردگار ، چشم
نذر نگاه سوی تو می شد تمام شان
گر داشت نوکر تو هزاران هزار چشم
نه فقط حال ما پریشان است
در عزایش رسول گریان است
خشکسالی چشم مان کافیست
وقت وقت نزول باران است
هرکجا نام تو آمد کار ما فریاد شد
غصهآبادِ دل نوکر حسین آباد شد
یا حسین مادرم اول به من تاثیر کرد
طفل او در گاهواره عبد مادر زاد شد
از کودکی به عشق شما مبتلا شدم
با گوشه ی نگاه تو غرق خدا شدم
ای آبروی هر دو جهان آبرو بخر
شکر خدا که نوکر کوی شما شدم
بشنو از من دوجمله حرف حساب..
واقعا دوست دارمت ارباب!
دل من خانه ی قدیمی توست
بین ویرانه است گوهر ناب
مثل قنوت وتری
که بانگ ربنا را
تنها نمیگذارد
یا مثل آن کریمی
که لحظه ای گدا
را تنها نمیگذارد
از ازل قلب گرفتار عزادار شماست
این دل عاشق بیمار عزادار شماست
کعبه و بتکده و دیر و کلیسا به کنار
مسجد و میکده این بار عزادار شماست