شعر وروديه محرم

میگن محرم که ز راه میومد

میگن محرم که ز راه میومد
امام رضا کتیبه ها رو میزذ
میگفت الهی که برات بمیرم
کی پهلوت و با سرِ زانو میزد

درسینه ام ولای شما موج می زند

درسینه ام ولای شما موج می زند
شوق حریم کرب و بلا موج میزند

اینجا نشسته ایم که شایدنظر کنی
اینجا که ازدحام گدا موج می زند

مُحرم آمد و در سینه,خیمهْ غم زده است

مُحرم آمد و در سینه,خیمهْ غم زده است
دوباره فصل جنون مرا رقم زده است

دوباره هر شب من رنگ کربلا دارد
وَ غم به گنبد قلبِ غمین عَلَم زده است

شکر خدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت

شکر خدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت
با دست بشکسته مرا روزی خور این در نوشت

هرگز نمی کردم گمان اینجا مرا راهم دهند
نام مرا در بین نوکر ها خودش آخر نوشت

نسیم روضه وزیده محرم آمده است

نسیم روضه وزیده محرم آمده است
زمان گریه به ارباب عالم آمده است

دوباره بیرق وپرچم دوباره طبل و کتل
که ماه مرثیه وغصه و غم آمده است

ز راه دور که آمد صدای پای محرم

ز راه دور که آمد صدای پای محرم
ندا رسید حسینیه ها, عزای محرم

چگونه شکر نمایم که از سرادق گردون
به گوش میرسد این بار هم صدای محرم

همین که در محرم تو روضه خوانده می شود

همین که در محرم تو روضه خوانده می شود
دل همه به کربلای تو کشانده می شود

فقط به مجلس حسین می شود به چشم دید
که پادشاه پهلوی گدا نشانده می شود

دل شکسته ی من را نمی خری آقا ؟؟؟

دل شکسته ی من را نمی خری آقا ؟؟؟
چرا به کرب و بلایت نمی بری ما را

بده برات زیارت به این گدا ارباب
تو را به گریه ی شبهای مادرت زهرا

دلبر کمر به نیت صید و شکار بست

دلبر کمر به نیت صید و شکار بست
با یک نگاه بر همه راه فرار بست

آنقدر مشتری سر بازار خود کشید
حتی دکان حضرت پروردگار بست

عمرم گذشت اما بدرد تو نخوردم

عمرم گذشت اما بدرد تو نخوردم
شرمنده ام آقا بدرد تو نخوردم
تو فکر من بودى ولیکن من نبودم
اصلا به فکر نوکرى کردن نبودم

باید به محله رنگ ماتم بزنم

باید به محله رنگ ماتم بزنم
بر سر در خانه چوب پرچم بزنم

ایام غم و سیاه پوشان شماست
بگذار سیاهیه محرم بزنم

پسر شیر خدا یک تنه طوفان کردی

پسر شیر خدا یک تنه طوفان کردی
یک تنه کار تمامی امامان کردی

دست خالی احدی از ته گودال نرفت
سفره های کوفه را بسکه پر از نان کردی

دکمه بازگشت به بالا