شعر محرم و صفر

یا قاسم ابن الحسن(ع)

جسم مرا به سینه‌ی صحرا گذاشتند
داغی به قلب یوسف زهرا گذاشتند

یکعمر بود سایه‌ی تو بر سرم عمو
حالا مرا مقابل گرما گذاشتند

جانم رقیه(س)

امروز رسیدم به همان حرف که گفتی
از اسب بیافتی ولی از اصل نیافتی

من یاس اصیلم ولی از ساقه شکسته
پهلوم به افتادن از آن ناقه شکسته

ولدی

برگ برگی که به زیر قدم پاییزی
باز از هجمه ی این باد نمی پرهیزی

شاخ و برگ بدنت تازه مرتب کردم
باورم نیست که اینگونه بهم می ریزی

ولدی

گر چه خاصیت یک نخل ثمر داشتن است
نیمی از درد سرم چند پسر داشتن است

به تو و قد رشیدِ تو حسودی کردند
کار ِاین خیره‌ سران چشم نظر داشتن است

اربا اربا

اربا اربا یعنی پا نشی دیگه
عصای دست بابا نشی دیکه
یه جوری بپاشه از هم بدنت
که رو دست بابا جا نشی دیگه

بابای من

آسمانت سرخ اما آسمان من کبود
بعد تو بابای خوبم آسمان آبی نبود

من تو را میخواستم دیدم تو با سر آمدی
آمدی جانم به قربانت ولی دیگر چه سود

امان از دل زینب(س)

دیده را فکر جدایی از تو دریا می‌کند
هیچ میدانی غمت خون بر دل ما می‌کند

این زمین بوی جدایی می‌دهد، اینجا کجاست؟
درد و غم اینجا دلم را باز پیدا می‌کند

یا رضیع الحسین(ع)

بجز خون اصلاً به چشم تر نمی‌آید
سرت خم بر سر دوش و غم من سر نمی‌آید

زبان دور دهان گرداندنت دیدم زبانم سوخت
زبان وا کردنت در دیده‌ی مادر نمی‌آید

ای گل لاله

ای گل لاله! ز تیغ و تیرها پرپر شدی
پاره پاره از دم سر نیزه و خنجر شدی

گر چه در صورت شباهت با پیمبر داشتی
با چنین پهلو ولی آیینه‌ی مادر شدی

حسین جان

دینی برای مردم ِکافر بیاور
همراه خود یک شبه ِ پیغمبر بیاور

کوفه برایت نقشه هایی شوم دارد
حالا که می آیی بیا .!! یاور بیاور

واویلا

این نیزه ها که روی تنت قد کشیده اند
انگار تیغ روی محمد کشیده اند

تا اینکه خوب خوب جدایت کنند آه
هر گوشه هر طرف که نباید کشیده اند

پسرم

جوشن به خاک خورد، سپر تکه تکه شد
بابا قدش خمید ، پسر تکه تکه شد

هر ضربه که زدند به جان پدر زدند
اولاد تیغ خورد پدر تکه تکه شد

دکمه بازگشت به بالا