فکر همه هستم از قضا الا مرگ
آغوش تو هست، می شود زیبا مرگ
در مقتل من چنین روایت بکنید
یک کودک مست، کرد بازی با مرگ
کرامت نعمت زاده
فکر همه هستم از قضا الا مرگ
آغوش تو هست، می شود زیبا مرگ
در مقتل من چنین روایت بکنید
یک کودک مست، کرد بازی با مرگ
کرامت نعمت زاده
بیا و مرحمتی باز بر غلامت کن
مرا اسیر خودت تا خود قیامت کن
به امتحان نداده نگیر خرده به من
بگو بمیر نمردم سپس ملامت کن
در یازده بهارم تنها حسین گفتم
یاد حسن که کردم یک یاحسین گفتم
عمه نوازشم کرد زیرا حسین گفتم
به تو عمو نگفتم بابا حسین گفتم!
سر پیش جز تو خم نکنم، بنده زاد ه ام
تا پای جان به پای غمت ایستاد ه ام
کتمان نمیکنم همه جا جار میزنم
با افتخار نوکر این خانواده ام
اگر لب تشنه ی آب بقایی همره ما شو
دلت را کربلا کن، دشت تربت شو، معلی شو
منیت حاصلش فقراست میخواهی غنی باشی
بیا بین گدایانش، بیا همسفره ی ما شو
از خجالت نذار مو سفید بشم
من نیومدم که نا امید بشم
این دو تا قربونی ها مو بپذیر
تا جلو فاطمه رو سپید بشم
سابق از این مگر چه کسی دیده در جهان
تابیدن و ظهور دو خورشید ، همزمان
وقت نظر به صورت چون قرص ماه شان
در پشت ابرِ شرم شود مخفی آسمان
از مسلم سفیر به شاهنشه دلیر
این اشکنامه را بپذیرید از این حقیر
ای نام جد اطهر تو روی هر منار
وی آفتاب روشن دین ای مه منیر
هیشکی دیگه کنار مسلمت نیست
الان که دارم به تو نامه میدم
کوفه وفاداره به بی وفاییش
تنها دارم راهو ادامه میدم
پیراهنی در عرش آویزان شد امشب
چشم تمام قدسیان گریان شد امشب
با ناله های مادری عالم به هم ریخت
یکباره دنیا کلبه ی احزان شد امشب
خون او قصه ی سرخ ی ست که جریان دارد
تربتش خاصیت دارو و درمان دارد
یک نفر نیست که در دام نیفتد، اینها
برکاتی است که گیسوی پریشان دارد
دو برادر دو تا پر پرواز
دو ستاره دو آفتاب حجاز
دو لب تیغ ذوالفقار حسین
دو گل لالهی بهار حسین