سابق از این مگر چه کسی دیده در جهان
تابیدن و ظهور دو خورشید ، همزمان
وقت نظر به صورت چون قرص ماه شان
در پشت ابرِ شرم شود مخفی آسمان
سابق از این مگر چه کسی دیده در جهان
تابیدن و ظهور دو خورشید ، همزمان
وقت نظر به صورت چون قرص ماه شان
در پشت ابرِ شرم شود مخفی آسمان
از مسلم سفیر به شاهنشه دلیر
این اشکنامه را بپذیرید از این حقیر
ای نام جد اطهر تو روی هر منار
وی آفتاب روشن دین ای مه منیر
هیشکی دیگه کنار مسلمت نیست
الان که دارم به تو نامه میدم
کوفه وفاداره به بی وفاییش
تنها دارم راهو ادامه میدم
پیراهنی در عرش آویزان شد امشب
چشم تمام قدسیان گریان شد امشب
با ناله های مادری عالم به هم ریخت
یکباره دنیا کلبه ی احزان شد امشب
خون او قصه ی سرخ ی ست که جریان دارد
تربتش خاصیت دارو و درمان دارد
یک نفر نیست که در دام نیفتد، اینها
برکاتی است که گیسوی پریشان دارد
دو برادر دو تا پر پرواز
دو ستاره دو آفتاب حجاز
دو لب تیغ ذوالفقار حسین
دو گل لالهی بهار حسین
سلام حضرت دارالسلامها زینب
سلام جامع جمع امامها زینب
شکوه صبر و سکوت و صلابت و فریاد
حماسهی ابدی و سَّلامها زینب
از خجالت نذا مو سفید بشم
نمیذاری تا که نا امید بشم
این دو تا قربونی هامو بپذیر
تا جلو فاطمه رو سفید بشم
غم ندیدن تو کرده قصد جان مرا
غمی که سوخته تا مغز استخوان مرا
از آن زمان که به دنیا قدم گذاشته ام
عجین به داغ نوشتند داستان مرا
آمد یکی در قالب جعفر به میدان
آن دیگری در هیبت حیدر به میدان
طاقت نمیآرد سپاه کوفه قطعا
زینب فرستاده دو تا لشکر به میدان
زینبم! جلوهء ذات تو حسین
متحیّر ز صفات تو حسین
عاشق صوم و صلات تو حسین
آشنا با جملات تو حسین
حاجیان چون یک به یک پرپر شدند
در منای عاشقی بی سر شدند
نوبت پرواز اهل راز شد
مادری با کودکان دمساز شد