تا که شادی میرود پشت سرش غم میرسد
باز دارد بر مشامم بوی ماتم میرسد
روز و شب دارم همش لحظه شماری میکنم
جان تو خسته شدم پس کی محرم میرسد
تا که شادی میرود پشت سرش غم میرسد
باز دارد بر مشامم بوی ماتم میرسد
روز و شب دارم همش لحظه شماری میکنم
جان تو خسته شدم پس کی محرم میرسد
دلیل داشت تب و تاب و بیقراری ما
محرم آمد و شد وقت سوگواری ما
برای آخرت ما خدا نگه دارد
در این لباس عزا عکس یادگاری ما
حسرت به دل , نماندم و حاجت روا شدم
حالا دوباره با غمتان , آشنا شدم
از کودکی که نامِ تو را گفت مادرم
یک دل نه صد دل , عاشق نام شما شدم
بالای بام از دور میبینم
از اولین غم تا به آخر را
در اشکهایم کاش میدیدی
این صحنههای گریهآور را
دلم شور می زد که از دور دیدم
دو پیغام سرخ از بیابان رسیدند
سوارانی از کوفه و غصه هایش
که پیغمبر روضه یک شهیدند
محمل صبرم ز اشک دیده در گل مانده است
از که جویم نسخه درمان که دل درمانده است
خانه بر دوشم هر آن کس که مرا در کوفه دید
یا که در بسته به رویم یا که از خود رانده است
میدَرد داغِ تو هر لحظه گریبانِ مرا
کاش خاموش کُنی سینهی سوزانِ مرا
خنده کردند در این شهر همین که گفتم:
برسانید به او حالِ پریشانِ مرا
این زمین داغ به دل میدهد آخر... برویم
در من آشوب شده جانِ برادر برویم
خاک اینجا چقدر بوی جدایی دارد
زینت دوش نبی؛ جانِ پیمبر(ص) برویم
شیرین ترین عصارهٔ غم را بیاورید
اذن از ازل گرفته, عدَم را بیاورید
«باز این چه رستخیر عظیم است» باز هم-
آمد ندا… کتیبهٔ غم را بیاورید
ذکر لب های بیقرار, حسین
تَپِشِ قلب داغدار: حسین
روی دیوار خانه مانده هنوز
عکس صحنت به یادگار, حسین
روشن شد از چراغ حسینیه طور اشک
خورشید غبطه می خورد اینجا به نور اشک
داود های مرثیه از راه می رسند
با آیه های تشنه لبی از زبور اشک
عــزاداریِ ما , پایان ندارد
فراقِ درد و غم امکان ندارد
به ما در عهد ذر گفتند,ای عشق
که دردِ عشق تو درمان ندارد