شعر محرم و صفر

نوحوا علی الحسین

تا که نشست بر سر دیـوار پرچـمت
سایه فکنـد بـر دل عشـــاق مـاتمت

آمد ندا ز عرش که: “نوحوا علی الحسین”
مقتـل نـزول کرد در آیـات مریمت

نام تو می برم خدا را شکر
سائل این درم خدا را شکر
در حریم تو مادرت زهرا
داده بال و پرم خدا را شکر

گریه لازم هستیم

صد شکر که از راه محرم آمد
از هر سر کوچه نوحه و دم آمد
هر کس که رسیده زیر پرچم آمد
لاتی وسط دسته ی ماتم آمد.

حسین جانم

به باده اشک فشاندم, شراب از آب در آمد
به آب نام تو خواندم,گلاب از آب در آمد

به لطف “حُبّ” شما در حساب دفتری ام باز
گناه کردم و دیدم ثواب از آب درآمد

نذر خون خدا

سرتاسر محله ی مان غرق ماتم است
حرف از حسین و زینب و ماه محرم است

دیدم میان کوچه جوانی پُر از شعور
حَیّ عَلَی الْعَزا به لبش بود, غرق شور

داستان نوکری

حرف حالا نیست که این داستان نوکری
قدمتی دیرینه دارد آستان نوکری

هر کسی شیر حلال و لقمه های پاک خورد
سربلند آمد برون از امتحان نوکری

بیرق و پرچم

غصه و غم خلق شد هر دو جهان را غم گرفت
از غم تو قلب مخلوقات در عالم گرفت

قبل خلقت روضه خواند و در گل آدم دمید
پس خدا اول برای روضه تو دم گرفت

تربت شاه

روزگاری می شود با گریه و غم زنده ام
من همین که مجلس روضه بیایم زنده ام

چند ماهی می شود چشم انتظارش بوده ام
با امید نوکریِ در محرم زنده ام

میهمان کوفه

کـاروانی آمده
کــهکـشـانی در زمینی آســمانی آمده
خاک می بالَد به خویش
چون به خـیرِ مقدمِ عَرشْ آشیانی آمده
وای ! پیشِ چشمها

رسیدیم

رسیدیم اینجا دل من تکان خورد
چه شد ناگهان محمل من تکان خورد

رسیدیم و طوفان رسیده ست حالا
چرا پرده محملم رفت بالا

خیمه را برپا کنید

طی شده منزل به منزل در هوای سوختن
نیست از ما هرکسی که نیست پای سوختن

هرچه میخواهد بیاید!باز عزت با من است
نوبتی باشد اگر اینبار نوبت با من است

بزم شراب

هی شور میزند دل عالیجناب ها
در این زمین نظر نخورند آفتاب ها

عباس ایستاده و قطعا مراقب ست
حتی نسیم بو نبرد از نقاب ها

دکمه بازگشت به بالا