شعر محرم و صفر

زخمی ترین شقایق

زخمی ترین شقایق این بوستان منم
(با ناخن شکسته ز پا خار می‌کنم)

چندان شکسته‌ام که به هر جا نشسته‌ام
آدم خیال می‌کند آنجاست میهنم

واویلا

عاشقان را کمال، سوختن است
روح عاشق مجرّد از بدن است
گرچه تنها سه سال سن من است..
صورت من شبیه پیرزن است

امان از دل زینب

صدای خنده از یک سو صدای آه از یک سو
طلوع شمس از یک سو هلال ماه از یک سو
به پای شیر مردان خستگی راه از یک سو
به دریا خیرگی مادری ناگاه از یک سو

حسین جان

چشم جاری از تمام چشمه‌ها بالاتر است
بر غم تو گریه صبح و مسا بالاتر است

گریه طفلانه‌ای دارم که شکرش واجب است
از بزرگی کردن این حال و هوا بالاتر است

با کاروانت

با کاروانت
همراه گشته لشکر سینه زنانت

اینجا جوان ها
خون اشک می ریزند در سوگ جوانت

قافله می رسد از راه

قافله می رسد از راه پناهنده شوید
آی گم گشته دلان مردم یابنده شوید
این حسین است که از راه خدا می آید
این حسین است که دنبال شما می آید

طور سینا

طور سینا بوده گویا سینه ی این سرزمین
ساکن این خاک بوده مدتی عرش برین

هفت پرده خَرق شد از سجده بر این آستان
بارگاه قدس بر این خاک می‌ساید جبین

کاروان با وقار

کاروان با وقار وارد شد
یار پیش نگار وارد شد

آینه با تمام آینه ها
بین گرد و غبار وارد شد

حسین رسید به کربلا

رسید بالاخره قافله کنار فرات..
سلامتی حسین و قبیله اش صلوات!

رباب امده با اصغرش خوش امده است
رقیه امده با اکبرش خوش امده است

واویلا واویلتا

یا غیاث المستغیثین آه از کرب و بلا
از فلک آمد ندا واویلا واویلتا
تا ابد لعنت به هر چه کینه هست از مرتضی
کوفه زد بر طبل جنگ و عرش بر طبل عزا

برادر زینب(س)

من از لبت شنیدم، تا اسم کربلا را
دادند دست روحم، درد و غم و بلا را
مانند تو ز من هم پوشیده نیست اسرار
میبینم ابتدا را ، میخوانم انتها را

بیا برگردیم

پس می زنم غبار هوا را که بنگرم
دارد چه ها می آید از امروز بر سرم

وقتی که پشت هم علی از خواب می پرد
حس می کنم که بسته شده هر دو تا پرم

دکمه بازگشت به بالا