دارد نسیم می وزد این بوی کربلاست
چشم و دلم در آرزوی روی کربلاست
برگشتم ازسفر؛سفر رنج و داغ و درد
پر شد تمام سینه ام از ناله های سرد
شعر محرم و صفر
کاروان راهیست ای جاماندهها راهی شویم
جادهی عشق است تا عرش خدا راهی شویم
مقصد این کاروان همواره همراه نسیم
سرزمینی نیست غیر از کربلا راهی شویم
خیلی برایت ای برادر گریه کردم
با هر حسینم وایِ مادر, گریه کردم
خیلی صبوری کردم اشکم در نیاید
از تو که پنهان نیست, آخر گریه کردم
هوای شهر پر از نفخه ی رهایی هاست
پر از نسیم دل انگیز کربلایی هاست
خدا کند که به امید کربلا باشد
که این جدایی ها بهترین جدایی هاست
ذکر هوالمعشوق هنگام سحر داریم ما
از دولت عشق است اذکاری اگر داریم ما
هر کس که با ما مینشیند زود عاشق میشود
خیلی برای این محله دردسر داریم ما
رسیده کاروان گل از راه پرخطری
کبود و نیلی و زخمی به منزل دگری
به روی ساقه وگلبرگشان پر از خاشاک
چه شبنمی است به چشمانشان,چه چشم تری
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بی خبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
از آتش نبودن تو شعله ور شدم
دنبال نیزه ی سر تو دربه در شدم
یک اربعین کنار سرت بر سرم زدند
با خنده های قاتل تو همسفر شدم
این همه راه آمدم حالا بیا با من بگو
آن عبای کهنه و انگشتر دست تو کو؟
قتله گاهت را حسین با سنگ ها پر کرده اند
سخت پیدا می شود این تکه هایت ای سبو!
خواهر نگو, خاکستر خواهر می آید
با کوهی از غم , خسته و بی پر می آید
ای شاهد بر نیزه ی دربدری هام
چشم تو روشن , صاحب معجر می آید
شبیـه جـام , که دنـبال باده آمــده است
بـرای رفعِ عـطــش دل به جـاده آمده است
دلی که اهــل نـظـر می شوند تسـلیمش
اراده کـرده ای و بـی اراده آمـده اسـت
از غم اینکه مرا تا کربلایش راه نیست
شرح هجران در مجال یک غزل, کوتاه نیست
قطره قطره می چکد از چشم من باران اشک
کاروان ها راهی اند و بر لبم جز آه نیست