باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بی خبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بی خبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
از آتش نبودن تو شعله ور شدم
دنبال نیزه ی سر تو دربه در شدم
یک اربعین کنار سرت بر سرم زدند
با خنده های قاتل تو همسفر شدم
این همه راه آمدم حالا بیا با من بگو
آن عبای کهنه و انگشتر دست تو کو؟
قتله گاهت را حسین با سنگ ها پر کرده اند
سخت پیدا می شود این تکه هایت ای سبو!
خواهر نگو, خاکستر خواهر می آید
با کوهی از غم , خسته و بی پر می آید
ای شاهد بر نیزه ی دربدری هام
چشم تو روشن , صاحب معجر می آید
شبیـه جـام , که دنـبال باده آمــده است
بـرای رفعِ عـطــش دل به جـاده آمده است
دلی که اهــل نـظـر می شوند تسـلیمش
اراده کـرده ای و بـی اراده آمـده اسـت
از غم اینکه مرا تا کربلایش راه نیست
شرح هجران در مجال یک غزل, کوتاه نیست
قطره قطره می چکد از چشم من باران اشک
کاروان ها راهی اند و بر لبم جز آه نیست
ﺑﺮﺧﻴﺰ و ﺑﺒﻴﻦ ﻋﺎﻗﺒﺖ و ﺁﺧﺮﻣﺎﻥ ﺭا
ﻟﺒﻬﺎﻱ ﺗﺮﻙ ﺧﻮﺭﺩﻩ و ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻣﺎﻥ ﺭا
ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻛﻪ اﺯ ﺑﺎﻍ ﺧﺰاﻥ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺒﻴﻨﻲ
ﮔﻞ ﻫﺎﻱ ﻛﺒﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ی ﭘﺮﭘﺮﻣﺎﻥ ﺭا
گر چه باور نمی کنم اما , می روم کربلا خدا را شکر
مردم ! آقای مهربانم باز , راه داده مرا خدا را شکر
کربلایی و مبتلا داری , شهر عشقی برو بیا داری
بر سر قدس و کعبه جا داری , با دو گنبد طلا خدا را شکر
چه اعجازیست درکویت که دارد بهترین هارا
که خالی کرده از شوقش تمام سرزمین هارا
همه از خانه ها بیرون زدند و عازم یارند
دل باجمع بودن داده ای گوشه نشین هارا
صحرا به صحرا, کو به کو , داریم نم نم میرویم
پشت سر هم, دم به دم , آدم به آدم میرویم
ما هر دو عالم را به این معراج دعوت میکنیم
از این سوى عالم اگر آن سوى عالم میرویم
باغ عاشق خزان نمیفهمد
خشکیِّ آسمان نمیفهمد
عاشق اصلاً کنار معشوقه
“دیر” و “زود” و “زمان” نمیفهمد
سلام ِ من به تو ای کوهِ زینب
رسیدم کربلا ای روح ِ زینب
شکسته کشتی ام ای نوح ِ زینب
کجا خوابیده ای مذبوح ِ زینب؟