شیر میدان دار بودی پس چرا افتاده ای
ای امان خیمهها از چه ز پا افتاده ای
من گُمَت کردم ، میان دشت حیرانم مکن
دست و پایی زن بدانم که کجا افتاده ای
شیر میدان دار بودی پس چرا افتاده ای
ای امان خیمهها از چه ز پا افتاده ای
من گُمَت کردم ، میان دشت حیرانم مکن
دست و پایی زن بدانم که کجا افتاده ای
نگاهت کردم اما درهمی تو
میان لخته خونها مبهمی تو
تورا قطعه به قطعه چیدم اما
چرا هرجور میچینم کمی تو
میروی میدان علی اکبرم قبل از همه
از تو دل کندند پس اهل حرم قبل از همه
میروی و میبری دلهای اهل خیمه را
دلربایی میکنی ای دلبرم قبل از همه
یک جلوه است جلوهی اعظم فقط علیست
یک معنی است معنی خاتم فقط علیست
آیات کبریاییِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ
آئینه خدای معظم فقط علیست
حرفی تو بزن تا که دوصد گوش بیارم
بابا چه کنم تا که تو را هوش بیارم
بگذار همین جا به کنار تو بمیرم
جایِ کفن از خون تو تن پوش بیارم
مثل آهی که نهاد از مصدرش بیرون کشید
نیزه را بابا ز حلق اکبرش بیرون کشید
دشنهای،نای اذانگویِ حرم را باز کرد…
چندتا اَشهَد ز عُمق حنجرش بیرون کشید
سروِ رعنایِ قدت قامت من خم کرده
داغِ تو نام مرا شهرهٔ عالم کرده
پیرِ عشقم من و تو حاصل عمرم هستی
ای جوان ماتم تو عمر مرا کم کرده
برای روضه ی اکبر بیار امشب دل زارو
باید حتما پدر باشی بفهمی حال آقارو
نخ تسبیح و بازش کن میونجمعیت بنداز
صدا کن پیرمردی رو بگو جمعش کن اینارو
شانه ی ماذنه ها با قدمش زیباتر
ظاهرا ماذنه میرفت ولی بالاتر
لیله العشق پدر گشته کمی رعناتر
صوت والحان قشنگش ز همه گیرا تر
گذاشت بین عبایش تمام اعضا را
گرفت از دل صحرا عزیز لیلا را
به احتیاط عبا را بلند کرد ولی
گذاشت روی زمین جسم اربااربا را
هم اکثر اوقات گرفتم نظر از عشق
هم مانده برایم فقط این چشم تر از عشق
در منزل حیرت سخن از عقل نبوده است
آموخته عقل از دم ساقی هنر از عشق
چشم من گرچه شده تار حواسم به تو هست
دستپاچه شدم این بار حواسم به تو هست
هر طرف پرت شد اعضات و دل من هر جاست
پیش تو نیستم انگار حواسم به تو هست