تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب
از این به بعد و بعد از این آواره زینب
باید خودت یاری کنی ورنه محال است
بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب
تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب
از این به بعد و بعد از این آواره زینب
باید خودت یاری کنی ورنه محال است
بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب
عمه این سر که فتاده روی خاک , بابا نیست؟
عمه تو بگو , این پسر زهرا نیست ؟
گفتی ز لباس و کهنه پیراهن او
غارت شده خوب چرا سرش اینجا نیست؟
شاعر: ؟؟
یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام
یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام
یک اربعین به ضربه شلاق ساربان
بر روی خارهای مغیلان دویده ام
برسر خوان بلا ایوب و شاه کربلا
هر دو مهمانند اما این کجا و آن کجا
قتل حمزه در احد عباس اندر نینوا
هر دو یکسانند اما این کجا و آن کجا
از بدر کینه در دل خود پروریده اند
آری یزید در پی این انتقام بود
سر گرم پایکوبی و رقصند شامیان
بزم و سرور و شور به هر کوی و بام بود
بین نماز, وقت دعا گریه می کنی
با هر بهانه در همه جا گریه می کنی
در التهاب آهِ خودت آب می شوی
می سوزی و بدون صدا گریه می کنی
تا ببیند دوباره بابا را
هی خودش را به هر دری میزد
دزدکی سمت نیزه ای می رفت
به سر ِ روی نی سری میزد
لبریز آه و ندبه و غم گریه میکنم
دلتنگم و به یاد حرم گریه میکنم
شایسته زیارت شش گوشه نیستم
این روزها به حال خودم گریه میکنم
آنجا که وداع خواهری دیدن داشت
یک لحظه درنگ هم پرستیدن داشت
آنجا که گلو حسین ولب زینب بود
حقا که رگ بریده بوسیدن داشت
شاعر: علی اکبر رشیدی
به خوشبوئی زگلها یاس برده
به رخشیدن فقط الماس برده
خدا بر چهره ها قرعه کشی کرد
همه گفتند فقط عباس برده
بر قافله ی رفته سفر گریه کنید
بر روی نیزه جا مانده سر گریه کنید
لالالا اصغرم در خواب است
ای اهل حرم یواش تر گریه کنید
آرش پور علیزاده
تو در تجلّیاتِ الهی چنان گمی
دنبال مرگ میروی و در تبسمی
آری جلو جلو تو به معراج رفته ای
مبهوت مانده ام که تو در عرش ِ چندمی