عمرم بدون نوکری ات عزتی نداشت
بی اشک روضه روز و شبم لذتی نداشت
ای شرط توبه ی پدر دور از بهشت
بر ما خدا بدون غمت رحمتی نداشت
شعر محرم و صفر
وقتی که روح عاشقان وابسته تن نیست
در مرگ فیضی هست که در زنده بودن نیست
من دیدمت با دل! بقیه را نمیدانم
هرجا که دل باشد جواب یار هم لَن نیست
جنس بی قیمت و افتاده ته بازارم
تو بیا باز ضرر کن، بخرم، بردارم
جز ضرر گرچه برای تو ندارم اما
چون همیشه پدری کن، به کسی نسپارم
در زمین و آسمان یکتاست، ای جانم حسین
مهربانی های او غوغاست ، ای جانم حسین
می خرد دَرهم ، سوا کردن نباشد عادتش
بس که مثل مادرش زهراست ، ای جانم حسین
سخت آلودم هوای روضه را از من مگیر
آه ای مروه صفای روضه را از من مگیر
هر لباسی جز غمت تن کردم آرامش نداشت
خواهشاً رخت عزای روضه را از من مگیر
در وجودم طنین محتشم است
دیده ام شوق و رقص پرچم را
لطف کردی به من دوباره حسین
نوکری کردنِ محرم را
چون کبوتر در عزایت غرق هوهویم حسین
غصه هایم را فقط با اشک میشویم حسین
بر لبان مادرت لبخند را حس میکنم
از ته دل تا میان روضه میگویم حسین
دوباره عطر محبت وزید بسم الله
دوباره ماه محرم رسید بسم الله
سرآمد عاقبت این انتظار یک ساله
به اذن حضرت شاه شهید بسم الله
من کویر خشکم و محتاج بارانم حسین
اشکِ توبه می چکد برروی دامانم حسین
تا شنیدم گریه ، اسباب ِ رضایِ فاطمه است
با همه آلودگی دنبال جبرانم حسین
عمری مرید میکده و مست باده ایم
مستانه ،دل به حضرت معشوق داده ایم
قبل از سِر شتَن گِلِمان مفتخر شدیم
در کوى عشق، نوکرِ این خانواده ایم
آیه به آیه هر چه که خوردم قسم کم است
اینجا برای از تو نوشتن قلم کم است
شاعر شبیه من که به دردت نمیخورد
در گفتن از مصیبت تو محتشم کم است
دریای عالم بود ، اما رود می رفت
مقصودِ عقبا ، خود سوی معبود می رفت
پای پدر لرزید دنبال قدمهاش
از جان شاهِ عشق هر چه بود می رفت