شعر محرم و صفر

بابای خوبم

ناله من به جیگر نمیرسه
حال من خوب به نظر نمیرسه
بعد از آتیشه تو خیمه ها بابا
دیگه موهام به کمر نمیرسه

بابا حسین(ع)

چون لاله‌ی سرخ پرپرت خواهم شد
در شام علی اکبرت خواهم شد

دیگر نزند کسی تو را تا هستم
بابای عزیزم سپرت خواهم شد

کرامت نعمت زاده

اصلا خبر داری

اصلا خبر داری چه آمد بر سر من؟
بازیچه ی شمر و سنان شد معجر من

تو جان من بودی و بعد از رفتن تو
جانی نمانده بی گمان در پیکر من

بابای خوبم

بگو امشب به من از عصر عاشورا کجا بودی؟
مرا مهمانی آوردی خودت تنها کجا بودی؟

بگو وقتی چهل منزل مدام از ناقه افتادم
الا ای در نگاهم عروه الوثقی کجا بودی؟

زخمی ترین شقایق

زخمی ترین شقایق این بوستان منم
(با ناخن شکسته ز پا خار می‌کنم)

چندان شکسته‌ام که به هر جا نشسته‌ام
آدم خیال می‌کند آنجاست میهنم

واویلا

عاشقان را کمال، سوختن است
روح عاشق مجرّد از بدن است
گرچه تنها سه سال سن من است..
صورت من شبیه پیرزن است

امان از دل زینب

صدای خنده از یک سو صدای آه از یک سو
طلوع شمس از یک سو هلال ماه از یک سو
به پای شیر مردان خستگی راه از یک سو
به دریا خیرگی مادری ناگاه از یک سو

حسین جان

چشم جاری از تمام چشمه‌ها بالاتر است
بر غم تو گریه صبح و مسا بالاتر است

گریه طفلانه‌ای دارم که شکرش واجب است
از بزرگی کردن این حال و هوا بالاتر است

با کاروانت

با کاروانت
همراه گشته لشکر سینه زنانت

اینجا جوان ها
خون اشک می ریزند در سوگ جوانت

قافله می رسد از راه

قافله می رسد از راه پناهنده شوید
آی گم گشته دلان مردم یابنده شوید
این حسین است که از راه خدا می آید
این حسین است که دنبال شما می آید

طور سینا

طور سینا بوده گویا سینه ی این سرزمین
ساکن این خاک بوده مدتی عرش برین

هفت پرده خَرق شد از سجده بر این آستان
بارگاه قدس بر این خاک می‌ساید جبین

کاروان با وقار

کاروان با وقار وارد شد
یار پیش نگار وارد شد

آینه با تمام آینه ها
بین گرد و غبار وارد شد

دکمه بازگشت به بالا