اینجا همه کورند و از آیات میگویند
خورشید را حتی چراغی مات میگویند
این سرزمین تیره را شامات میگویند
شعر محرم و صفر
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده
قافله وارد دروازه ساعات شده
سنگ در دست رسیدند و خوش امد گفتند
بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند
قرص ماهی از دل گهوار بیرون میزند..
شیرخواره مثل یک سردار بیرون میزند
یک علی زیر عبا و یک علی روی عبا
از دم خیمه علی هربار بیرون میزند
حضرت سیده خوله سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام که در مسیر شام بر اثر افتادن از ناقه به شهادت رسیده است
روضه از دختری ست دردانه
آسمان از غمش به گریه شده
روضه خوان فرق میکند امشب
راوی روضه اش رقیه شده
خدا کند که دگر خیمه ای بنا نشود
بنا اگر شده بی صاحبش رها نشود
خدا کند که قد و قامت یلان غیور
کنار جسم برادر ز غصه تا نشود
دل بیقرار، دیده ز دل بیقرارتر
جز تو ندیده ایم در عالم نگارتر
دل دل نمی کنیم که دلداده ات شویم
چون بوده بر غمت ز ازل. دل، دچارتر
بهار تب زده قربانی خزان شده است
زمین بهانه ی نفرین آسمان شده است
سر مفسر قرآن به رحل نیزه نشست
چه خاکها به سر خیل قاریان شده است
زینب که محضرش قد افلاک تا شود
حقش نبود همسفر مست ها شود
آنکه علی نشسته دوزانو برابرش
حقش نبود سنگ بریزند بر سرش
همین که کرد تجلی رخ منور تو.
به سجده آمدم ای شاه من به محضر تو
خوش آمدید.. قدم رنجه کرده اید امشب..
تو میزبانی و من تا به صبح نوکر تو
به روی رحل نیزه آنکه قرآن را نگه می داشت
دم دروازه دختر های گریان را نگه می داشت
خدا لعنت کند این شمر بدکردار را ، با پا
به زیر آفتاب ، مقتول عریان را نگه می داشت
خدا لعنت کند آنان که جسمت را به نعل تازه آزردند
تنت را بر زمین عریان رها کردند و زیر خاک نسپردند
حصیر دست بافی شد کفن بر آن تن صد چاک و خونینت
چون آن پیراهنی که دست باف مادرت بودهست را بردند
پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده
زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده
چشمان شور،آینه ات را نظر زدند
در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند