شعر محرم و صفر

حسین جانم

اونقدر میشینم اینجا که بیاد
مادرت مشکی تنم کنه حسین
شب هشتم پیرنو پاره کنم
علی اکبر کفنم کنه حسین

حسین جان

آتش اگر رسید به شهپر چه میکند؟
گل گر شود به تیغ برابر چه میکند؟

ای بی سپاه حال مرا درک میکنی؟
داغت حسین با دل خواهر چه میکند؟

واویلا

محشر همان ساعت که تن به نیزه دادی بود
آن لحظه که بر گونه ات از زین فتادی بود

یا که همان ساعات حمله به حرم، که تو
با یاری نیزه شکسته ایستادی بود

واویلا

می دود سمت دشتِ لب تشنه
بانویی از تبار دریاها
دست ها را گرفته روی سر
می رود تلِّ خاک را بالا

عزیز زهرا(س)

هیچ حالی شبیه ِ حالت نیست
هیچ روزی شبیه روز ت نیست..!!
آبهای ِ تمام ِ عالم هم
مرهم زخم ِ سینه سوزت نیست

یا قمر العشیره

از لب لعل تو پیوسته گهر میریزد
ز دو منظومه ی چشم تو قمر میریزد
اشجع الناس ! ملک پیش تو پر میریزد
با نگاه به تو از شیر جگر میریزد

باب الحوائج

باب الحوائج است و مشکل‌گشا اباالفضل
شد دستگیر ما با دست جدا اباالفضل

در محضرش ندیدم شرمنده سائلی را
خیرات می‌کند چون بی سرصدا اباالفضل

کمال عشق

کمال عشق در اندوه غوطه‌ور شدن است
ز هر چه در دو جهان است بی خبر شدن است

جماعتم به فرادا رسید و فهمیدم
که آخر عاقبت زحمتم هدر شدن است

علی ابن الحسین(ع)

کاش که در باغ اضطراب نیفتد
روی زمین شیشه ی گلاب نیفتد

چشم‌‌ ابوالفضل در حرم نگران است
پای علی اکبر از رکاب نیفتد

طفل رباب(س)

بارانِ داغ روی سرش ، بی امان گرفت
بادی وزید، باغ گل از باغبان گرفت

یک نیم روز نصفِ قبیله شهید شد
پیر و جوان و مرد و زن از کاروان گرفت

عمو عباس(ع)

از نور ماهی علقمه باغ ارم شد
ماهی که از داغش قد خورشید خم شد

تا داستان عشق را با‌ خون نگارد
چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد

یا رضیع الحسین(ع)

گریه بر جان دادنش افلاک کرد
خون زیر حنجرش را پاک کرد
کند با شمشیر قبر کوچکی..
از لحد کوچکترش را خاک کرد

دکمه بازگشت به بالا