شعر محرم و صفر

چه فکری می کنی

چه فکری می کنی ای تیر،آیا قدِّ اصغر را نمی بینی؟
مگر بر آستان خیمه مادر را نمی بینی؟
که خود را می کشی این طور با شدّت
که دقّت کرده ای این گونه با دقّت
که از زِه می پری این قدر با سرعت

وای از دل رباب

حسین بود سوأل و جواب حرمله بود
دلیلِ شرمِ حسین از رُباب حرمله بود

رُباب هاجـــر و دشـــتِ بلا شبیهِ مِنـا
رُباب اشـکِ فرات و سراب حرمله بود

بخونم لالا لالا

پیرهنش دستمال اشکامه بگو
پیرهن پاره ی بچم رو بدن
بیا گوشوارمو واسشون ببر
بگو گهواره ی بچم رو بدن

ای ماه بی گناه

از بس که داده هرم عطش بوسه روی تو.
شرمنده گشت از روی ماهت عموی تو.

لبیک تو برای پدر گشت گریه ات.
داد اشک جای غسل شهادت وضوی تو.

لطفِ بی انتها

لطفِ بی انتهای شش ماهه
کرده ما را گدای شش ماهه

وقت حاجت همیشه می افتند
سرفرازان به پای شش ماهه

طفلکم خوابیده

زندگی برگشته؛ با هوی مسیحایی که نیست
آب، آورد از فراتِ خشک، سقایی که نیست

چشم‌هایش گرم شد؛ گهواره می‌خواهد چه کار ؟!
طفلکم خوابیده؛ روی دست بابایی که نیست

به روی دست پدر

به روی دست پدر با رخی منیر رسیدی
صغیر بودی و در عزم خود کبیر رسیدی

به روی دست خدواند جای توست علی جان
لباس رزم تو قنداقه شد امیر رسیدی

آیتِ کُبریِ

پسری که پدرش بُرد به میدان او را
کرد بر دست چو مه پاره نمایان او را

مانده بودند که این نور هدایتگر چیست
چونکه دیدند دَمی پارهء قرآن او را

یا رضیع الحسین(ع)

عجب حال خوشی در روضه ها هست
به قدر وسعت عالم صفا هست

در این شهر سیه رو بین روضه
نفس تنگی نمیگیری هوا هست

قاسم بن المجتبی(ع)

از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل
قاسم بن المجتبی(ع)، فرمان پذیرِ بی بدل

متن بازوبند او تلفیقی از ایثار و عشق
شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل

عمو حسین(ع)

به سینه سنگ تو زنم
چه در زِره یا کفنم

نیزه چو شد پیرهنم
به مرگ خنده می زنم

احلی من العسل

احلی من العسل شده ای زیر سنگ ها
در خاک سرخ حل شده ای زیر سنگ ها
جسم تو مبتلای بلای عظیم شد
از زخم بی بدل شده ای زیر سنگ ها

دکمه بازگشت به بالا