شعر کوتاه مذهبی

اَطبا بر خلاف عُرف اینجا نُسخه می پیچند
همه بیمار هستند و شفا خانه شده تعطیل

علی اصغر یزدی

خورشید همان شمس جمالش می شد
قوس قمر ابروی هلالش می شد

با اینهمه اوصاف علی یک جمله است
((صدیقه طاهره عیالش می شد ))

حسین رویت

نیستی و نیست دراین خانه دیگرجای من
بوی دستان تومانده روی نان زهرای من

محمدحسن بیات لو

مشهد چه شکوه و کبریایی دارد
این کعبه عجب برو بیایی دارد

هر روز در ایوانِ طلا می گویم
ایوانِ نجف عجب صفایی دارد

حسن لطفی

فاطمه بین در و دیوار خانه گیر کرد

اتفاق ناگواری که علی را پیر کرد

مسعود اکثیری

یک زن نبود برتر از او غیر مادرش

مردان فدای حضرت زهرا و دخترش

سید محمدحسین حسینی

دست بردار از سر این میخ که بی فایدست 

بر نخواهد گشت محسن پس علی جان صبر کن

زهرای من نبود آن که بیفتد بروی خاک

سیلی به صورت زن من بی خبر زدند

شاعر: محمد هاشم مصطفوی

ما را بخر به خاطر این چند قطره اشک

کاری به غیر گریه بلد نیستیم “حسین”

شاعر:محمد حسن بیات لو

قول دادم که دگر چشم چرانی نکنم؛؛

اگر این گنبد زیبای شما بگذارد؛؛

شاعر: علیرضا اسحاقیان

وقت سحر, دعای مرا مُهر می کنند

با اشک, نامه های مرا مُهر می کنند

این اربعین نشد,ولی یک روز میرسد

ویزای کربلای مرا مُهر می کنند

محمد کاظم نیا

آقاگروه خونی من خاک کربلاست.

اصلا به جزشمابه کسی خون نمی دهم.