اگر قصد خدا خلق امامُ ٱلعالمین باشد
دقیقا کعبه باید نقطهٔ ثقلِ زمین باشد
رکوعش کوه بخشش بوده وقتی روی انگشتر؛
کسی چون حاتم طایی رکابش را نگین باشد
اگر قصد خدا خلق امامُ ٱلعالمین باشد
دقیقا کعبه باید نقطهٔ ثقلِ زمین باشد
رکوعش کوه بخشش بوده وقتی روی انگشتر؛
کسی چون حاتم طایی رکابش را نگین باشد
دیدار یار حیدر کرار می رود
نزد شهیده در و دیوار می رود
او میهمان بانوی بازو شکسته است
با پرسشِ جراحتِ مسمار می رود
ای تسلای دلم ؛ در غم بی مادریام
قصدِ رفتن بکنی ؛ پشت سرت میبریام
مثلِ پیراهن کعبه که عزادار شده
بستهام زخمِ تو را با گرهی روسریام
دست من خالی است و چشمانی
پر از اشک و گناه آوردم
از خودم هم فراری ام, امشب
من به اینجا پناه آوردم
در بستر افتاده
تنهاترین تنها بدون یاور افتاده
پیش کبوترها
در کنج آشیانه بی بال و پر افتاده
امشب این خانه باز پُر شده از
گریه و سوز و آه دلشوره
حال اُمالبنین تماشایی است
گاه اشک است و گاه دلشوره
یادش بخیر شهر و دیاری که داشتم
باغ فدک نه, باغ بهاری که داشتم
با فاطمه اسیر غریبی نمیشدم
یادش بخیر دلبر و یاری که داشتم
دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت
حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت
مُژه ات تیر کجی بود و برای پرتاب
چونکه ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت
درد دلهام برای تو حسین(ع) بسیار است
بسته ام بار سفر,چشم براهم یاراست
خوشی عمر,مرابودبه نه سال فقط
بعدزهرا(س)علی(ع)ازدست فلک بیزاراست
ستاره ی سحر از بین کهکشان میرفت
و جان ز پیکره ی هفت آسمان میرفت
سحر زمان طلوع است از چه رو خورشید
غروب کرد در آن روز و نیمه جان میرفت؟
امشب انگار به دل قالب غم ریخته اند
همه آفاق و عوالم چه بهم ریخته اند
هیچ جایی خبری نیست خبرها اینجاست
خانه شیر خدا آمد و رفتِ زهراست
چشمهایِ به رنگِ خونَت را
بر پرستارِ خود کمی وا کُن
دلِ من شور میزند بابا
گریههای مرا تماشا کُن