مرگ خود را اگر این گونه تمنا دارد
سالیانیست که در دل غم زهرا دارد
روضهٔ فاطمه یک روضهٔ معمولی نیست
شرح دوران غریبیست که مولا دارد
مرگ خود را اگر این گونه تمنا دارد
سالیانیست که در دل غم زهرا دارد
روضهٔ فاطمه یک روضهٔ معمولی نیست
شرح دوران غریبیست که مولا دارد
ذکر علو عالی اعلا بود علی
وجه خدای والی والا بود علی
بیش از همه شناسد اگر راه آسمان
زیباترین نشانه ز بالا بود علی
خلاصه رفت علی و دوباره زینب ماند
به آسمان حسینش ستاره زینب ماند
گذشت آن شب تدفین گذشت آن جا که
به اشکهای حسن در نظاره زینب ماند
(زبانحال حضرت مولا با صدیقه کبری علیهماالسّلام)
سـی سال مثــل اَبـر برایـَت گریســتم
سی سال مثل شمع به پای تو سوختم
خاکستـر فراق تو بر گیـسـویم نشست
ازبسکه روز وشب به عزای توسوختم
پدرم مرد با خدایی بود
مهربان بود مثل دریا بود
روی پیشانی پر از چینش
اثرات سجود پیدا بود
نرو که مردم کوفه به فکر آزارند
که از اذیت و از بغض و کینه سرشارند
تو میروی چه کنم با اهالی این شهر
پس از تو حرمت مارا نگه نمی دارند
کوفه امشب چه ساکت و سرد است
کوفه امشب چقدر پُر درد است
کوفه امشب نمیرود در خواب
کوفه گرچه عجیب نامرد است
باز داغِ سیـــــنه بی اندازه شد
بارِ دیگر کُـهنه زخمی تازه شد
شب رسید و بامِ کوفه تار شد
باز دردی آشـــــنا تکرار شد
تا شکوفا میشود بانور هر پژمرده ای
میشود سرزنده باتو هردل افسرده ای
لاتؤدبنی نمی گویم بزن مارا کریم
تا به حال ازدست یارم چوب رحمت خورده ای??
جاى ناله زدن آماده کنید
تابوتى برا من آماده کنید
فاطمه منتظره باید برم
زود برید یک کفن آماده کنید
(از زبان حضرت زینب سلام الله علیها)
تا نگاهت میکنم با غم نگاهم میکنی
گریه کردم رحم بر این اشک و آهم میکنی؟
جان مادر حرفی از رفتن نزن دق میکنم
من کنار بسترت تا صبح هق هق میکنم
کوفه, مدینه بود مگر؟ التهاب داشت
محراب, کوچه بود مگر؟ اضطراب داشت
تیغ عدو کجا و سَرِ سِرِّ عدل و داد !
دشمن دوباره بر سر نیزه کتاب داشت