شعر شهادت امام حسن (ع)

زهر جفا

اینکه از زهر جفا جای به بستر دارد
طشتی از خون دل خویش برابر دارد

چشمهایش به در و منتظر آمدنیست
زیر لب زمزمه مادر مادر دارد

یا امام حسن(ع)

روزه بودی و همسرت ایکاش
با تو روراست بود و می شد قهر
تا مگر کینه پدر وَ جمل-
را نمی ریخت در پیاله زهر

غم کوچه و مادر

سوزاند غم کوچه و مادر جگرش را
چیدند در آن کوچه یِ غم …بال و پرش،را

کابوس مجسم شده در خواب و خیالش
آن روضه که خم کرده، قیامِ کمرش را

مرد غریبی

ای مرثیه ها اشک بریزید برایش
خون گریه کنید دیده ها بهر عزایش

بر مرد غریبی که به خود یارندیده
ای حنجره ها روضه بخوانید برایش

حسن جان

هر زمان مجنون شدی؛ لیلا تلافی می‌کند
زشتی‌ات را نیز، او زیبا تلافی می‌کند

سر به راهش باش، دست از دامن او برندار
تا که دید افتاده‌ای از پا تلافی می‌کند

یا مظلوم

سالها گریه سالها روضه
همه ی عمر مجتبی روضه
روزگارش گذشت با روضه
کوچه،در،طشت چندتا روضه

گفتم حسن

تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن
مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن

خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد
هرکسی گفت از کرم گفت از سخا گفتم حسن

یا حسن ابن علی

قلم به دست شدم تا که از شما بنویسم
ولى بگو چه نویسم؟تو را کجا بنویسم؟

قلم به صفحه ى دل میزنم به لطف تو و
از اقتدار بلندت به کبریا بنویسم

یک گوشه نگاهی

دستِ ما می گیرد و بالا و بالا می کِشد
هر گنه کارِ بدی را سمتِ طوبا می کِشد

می رباید دل به یک گوشه نگاهی از گدا
باز هم افسارِ ما را ..دستِ آقا می کِشد

سالها گریه

سالها گریه سالها روضه
همه ی عمر مجتبی روضه
روزگارش گذشت با روضه
کوچه،در،طشت چندتا روضه

تنش آب میشود

زهری پلید بر جگرش کارگر شده
آقای غصه ها نفسش مختصر شده
کم کم تمام حجم تنش آب میشود
مانند فاطمه بدنش آب میشود

بین دیوار و در

عقده هاى دلم آن روز اگر وا مى شد
قد من جاى قد مادر اگر تا مى شد

این همه سال،به این حال نمى افتادم
میخ در کاش که بر سینه ى من جا مى شد

دکمه بازگشت به بالا