شعر شهادت حضرت زهرا (س)

دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد

دیدی غمش آخر علی را خون جگر کرد
قرآن بخوان اسما که قرآنم سفر کرد

هرچند ساکت بود دلگرمی من بود
با رفتنش دیگر مرا بی بال و پر کرد

سایه ات روی سر ما

ای همیشه سایه ات روی سر ما فاطمه
ما نبودیم و تو بودی مادر ما فاطمه

بعد بسم الله تنها بوده اسم اعظمت
صفحه صفحه زینت هر دفتر ما فاطمه

بانویی که خداست مُمتَحَنَش

بانویی که خداست مُمتَحَنَش
چل نفر خسته اند از زدنش

لگد دومی به پهلو خورد
آه از ضربه‌ی کمرشکنش

یا زهرا(س)

خبر پیچید در شهر و جماعت را صدا می‌کرد
چه غوغایی به پا می‌کرد
خبر پیچید در بینِ مدینه کینه‌ها را زیر و رو می‌کرد
دست‌ها را خوب رو می‌کرد

مادر مهربون

همسر علی ، مادر مهربون
ای جوونِ قد کمونِ نیمه جون
دنیا رو محروم نکن از بودنت
حتی بین بسترم شده بمون

من برم به آسمون برم به دریا چی بگم

من برم به آسمون برم به دریا چی بگم
رفته بودیم فدک و بگیریم اما چی بگم

کوه اگه بشنوه حرفمو کمر خم میکنه
حالا من چیکار کنم برم به بابا چی بگم

با عطر یاست می‌شود دنیا بهاری

زیباترین گلواژه ی اشعار حیدر
ای محرم گنجینه ی اسرار حیدر

باران رحمت می‌شد از چشم تو جاری
با عطر یاست می‌شود دنیا بهاری

یا زهرا(س)

با سنّ و سال کم به فضه کار می‌آموخت
حتی به خدمتکار مادروار می‌آموخت

او بی معلم بود اما از زکات علم
به مریم و به آسیه بسیار می‌آموخت

فاطمه جانم

آیا تحمل می‌توان کرد این جفا را؟ نه
این خانه‌ی خالیِ از تو، از صفا را؟ نه

واویلا

یه پرستویی که عشق تو ذاتشه
بی هوا ،پر از قفس نمی کشه
من به کی بگم غمای دلمو
فاطمه م دیگه نفس نمی کشه

علی مظلوم

مثل من مظلوم بین ناس نیست
غربتی هرگز در این مقیاس نیست

نان حیدر بعد از این خون دل است
رونقی دیگر در این دستاس نیست

بی بی جانم

تو را از عرش آوردند تا که همسرش باشی
زمان پر گرفتن تا خدا بال و پرش باشی

تو را از عرش آوردند وقت خطبه ی حیدر
به جای هر کسی که نیست پای منبرش باشی

دکمه بازگشت به بالا