شعر شهادت حضرت زهرا (س)

زهرای من

قربونت برم چرا بلند شدی؟
چرا انقد آب و جارو میکنی
من که میدونم با چه شرایطی
خودتو پهلو به پهلو میکنی

یا فاطمه الزهرا(س)

در چشم خلق حضرت عالیجناب شد
هرکس برای نوکری اش انتخاب شد

وقت شنیدن از غم زهرای مرضیه
عمری ثواب کرد دلی که کباب شد

یا زهرا(س)

فقط میخوانمت،دریا که شوری بی کران داری
چرا دریا ؟ که در قلبت حدودی بیش از آن داری

برای رفت و آمدهای اهل آسمان گویا
به سمت عرش از هر جای خانه پلکان داری

زهرا خدانگهدار

گویم به چشم خونبار ، زهرا خدانگهدار
رفتی ولی به اجبار ، زهرا خدانگهدار

جان بر کف ولایت ، ای مادر شجاعت
مقتول راه ایثار ، زهرا خدانگهدار

پُشت غم پنهان شدم

پُشت غم پنهان شدم ، شاید مرا پیدا کنی
کاش مثل قبل در را تو به رویم وا کنی

چاه‌ها آرامش من را تمنّا می کنند
نخل‌ها تنهایی من را تماشا می کنند

منو ببخش

همسر خونه ی من عزیز من
حیدر من پهلوون صف شکن
بمیرم غم توی چهرت نبینم
حرف شرمنده گیو دیگه نزن

سوختی پیش نگاهم

آتش گرفتی ، سوختی پیش نگاهم
جانِ علی قربانِ تو ، پشت و پناهم

بین در و دیوار گیر افتاده بودی
انگار در ، تکیه زده به تکیه گاهم

کسی مثل علی مظلوم نمیشه

کسی مثل علی مظلوم نمیشه
دل شوهر تو آروم نمیشه
تو نگیر نگات و از من لا اقل
من میخوام نگات کنم روم نمیشه

واویلا

حالم از این همه آزار به هم می ریزد
با زمین خوردن زن کار به هم می ریزد

یاس آنقدر نحیف است که حتی یک بار
با فشار در و دیوار به هم می ریزد

غربت دلدار

در پیش من از غربت دلدار مگویید
از مرگ سخن در بر بیمار مگویید

من زار نگشتم که علی زار بماند
از بی کسی یار به آزار مگویید

یا الله

رسم است کسی رخت اگر بست ز دنیا
از خاک سفر کرد سوی عالم بالا …

تا درد نگیرد دل طفلان عزیزش
از خانه ی او جمع کنند البسه اش را

یا زهرا(س)

تخته سنگی بوده ام یک روز بین کوهها
در دل یک معدن تاریک با اندوهها

زندگی میکردم اما آه ، از این زندگی
سنگها هم داشتند اکراه ، از این زندگی

دکمه بازگشت به بالا