اگرچه لحظه لحظه روضه هایش میکشد ما را
هنوز آهش تماشایش صدایش میکشد ما را
میان شعله ها بود و پر پروانه آتش بود
در آتش, هیزم آتش, چادر آتش, خانه آتش بود
اگرچه لحظه لحظه روضه هایش میکشد ما را
هنوز آهش تماشایش صدایش میکشد ما را
میان شعله ها بود و پر پروانه آتش بود
در آتش, هیزم آتش, چادر آتش, خانه آتش بود
غربت کوچه ها چه سنگین است
گریه ی بی صدا چه سنگین است
مادری بی دلیل ناله نزد
ضربه ی بی هوا چه سنگین است
زهرا برای حضرت حق آفریده شد
پیش از وجودِ خلقِ خداوند دیده شد
سیب بهشت, آمدنش را بهانه بود
روحش به احمد از نفس حق دمیده شد
علی بهانه شد و ضربه خورد بازویت
دری شکست در آن دم, فتاد بر رویت
شرار آتش ظلم زمان زبانه کشید
رسید آتش نمرودیان به گیسویت
نه اینکه بهر دفاع تو جان نمانده مرا
برای دادن جان هم توان نمانده مرا
نفس کشیدن من نیست غیر جان کندن
ببخش جان جهانم که جان نمانده مرا
آخر در و دیوار کار خودش را کرد
سیلی معنادار کار خودش را کرد
آسان فرو رفت و دشوار خارج شد
کج بودن مسمار کار خودش را کرد
علی که بی گل رویش, جهان قوام نداشت
بدون پرتو او, روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانه زاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق بارش مدام نداشت
از ظلم مردمان دیاری که داشتم
از دست رفت دار و نداری که داشتم
نه سال با تو بودم و یک عمر با نبی
یادش به خیر ایل و تباری که داشتم
ای مدینه همۀ هستم رفت
آفتاب حرم از دستم رفت
در حرم نور دو عینم گم شد
ماهتاب حسنینم گم شد
غروب بی تو بودن را خودت بانو تصور کن
نگاه حسرت من را خودت بانو تصور کن
کنارم باش تا آخر, فلانی داشت می خندید
غرور تلخ دشمن را خودت بانو تصور کن
روی لبان هر کسی هم جا نمیگیرد علی
هم وصف او با هرقلم معنا نمیگیرد علی
لطف الهی شاملش باید بگردد بی گمان
درسینه ی هر ناکسی سُکنی نمیگیرد علی
ای ذکر مناجات شب و خلوت حیدر
ای شیر ِ زنان , بانوی با هیبت حیدر
جز حیدر کرار , که قدر تو شناسد ؟
غیر از تو که داند به جهان قیمت حیدر