شعر شهادت حضرت زهرا (س)

عَلامه ها

اصلاً خودَش می خواست اینجا کَم ‌بماند
او رفت تاکه هم نماند هم بماند

عالِم ترین عَلامه ها گفتند : او رفت
تا در غمِ این عالِمه عالَم بماند

شانه

شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت
موی او را دوباره شانه کند
باید انگار جای بازوی خود
مادرش شانه را بهانه کند

انداخت

دستی از راه رسید و به رخت جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت

یکنفر که دلش از بغض علی میجوشید
ضربه ای زد به در خانه و در را انداخت

بار ما را نخریدن

بار ما را نخریدن به اصرار کشید
لطف او جنس مرا سوی خریدار کشید

جگرم آب شد و ریخت که خاموش شدیم
چقدر سوختنت از جگرم کار کشید

وضو جبیره

طعم بهار را نچشیدم خزان شدم
یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم

این روزها, قیام و رکوعم شده یکی
مثل هلال ماه, خمیدم کمان شدم

احقاق حق

قبل از ظهور جاودانش امتحان داد
آن بانویى که در نهانش امتحان داد

ام الائمه بود و ام الانبیا شد
چون بهتر از پیغمبرانش امتحان داد

حق مادری

بر گردنم عمری ست حق مادری دارد
خورشید گونه رسم ذره پروری دارد

وقتی خدا فرمود: لو لا فاطمه…یعنی
بر کل مخلوقات زهرا برتری دارد

امشب به عرش

امشب به عرش از فرشیان صد شور و غوغا میرود
صد شور و غوغا گوییا از کل دنیا میرود

امشب عزیز مصطفی درک شهادت کرده است
با رفتن زهرا توان از جسم مولا میرود

خم میروی

بی گمان از چون تو ماهی مهربانی بهتر است
قصد رفتن کرده ای اما بمانی بهتر است

گرچه ناچارم به ماندن بی تو در دنیا ولی
مرگ در چشم من از این زندگانی بهتر است

دوشنبه

دوشنبه ای که غروبش طلوع ماتم بود
اگر غلط نکنم اول محرم بود

بنا به نص روایت بلای کرب و بلا
عظیم بود و بلای مدینه اعظم بود

وجود مرا غم فرا گرفت

سر تا سر وجود مرا غم فرا گرفت
آتش کشید شعله و دور مرا گرفت

شکر خدا که دود به داد علی رسید
امکان دیدن رخم از مرتضی گرفت

اشک غریب

حال و روز مادری بیمار گریه آور است
گریه‌های کودکی تبدار گریه آور است

عاشقان گاهی ز روی هم خجالت می‌کشند
دیدنِ اشک غریب انگار گریه آور است

دکمه بازگشت به بالا