گفتن ازشأن تو چه دشوار است
“اهلبیت نبوتی” آقا
“مهبطالوحی” و “معدن الرحمه”
تو تمام کرامتی آقا
گفتن ازشأن تو چه دشوار است
“اهلبیت نبوتی” آقا
“مهبطالوحی” و “معدن الرحمه”
تو تمام کرامتی آقا
مرغ دل شکسته ی ما جَلد سامراست
درعرش بزم روضه ی دلدار ما به پاست
شال سیاه غصِّه روی دوش ِ ماسِواست
ذکر علیُّ و فاطمه واویلتا خداست
آقا کمی برای من از سامرا بگو
اوصاف ناله های غریبانه را بگو
از ساعتی که چشم جوان تار می شود
از زهر و دست وپا زدن و ضجِّه ها بگو
از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد
و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد
به نور ناب نگاه چهارده خورشید
وجود و فطرت و ذات مرا منور کرد
امروز دیگر سامرا مثل یتیمی
امروز دیگر سامرا آقا نداری
در آسمان آفتابی نگاهت
آن گنبدی که داشتی حالا نداری