شعر شهادت امام باقر (ع)

یاد خاطره های تلخ

حریم سینه ی من در شراره افتاده

در انعکاس نگاهم ستاره افتاده

زحجله گاه لبم خون تازه می ریزد

دگر نفس زدنم در شماره افتاده

عشق آمد و مقابل من دفتری گشود

عشق آمد و مقابل من دفتری گشود

مرغ دلم بهانه گرفت و پری گشود

بال و پری زدم به بلندای آسمان

از لطف خود خدای کریمان دری گشود

شوق پرواز

مسافر مکه به دل شوق یک حرم دارم

هوایی مکه هوای تو در سرم دارم

همیشه عکس تو را از زمان کودکیم

 ضریح دیده و در قاب باورم دارم

دکمه بازگشت به بالا