شعر شهادت امام حسن عسكری (ع)

مولای من

سنگ تمام در همه عالم گذاشته
دنیا اگر چه وقت غمش کم گذاشته

اصلا نظر به خلوتی مجلسش مکن
چون هر چه داشت پای محرم‌ گذاشته

آقای من

هشت روز است که با درد مدارا دارد
کوهِ صبری که در این بسترِ غم جا دارد

هشت روز است که از زهر به خود می‌پیچد
هشت روز است که از مرگ تمنا دارد

یا مظلوم

نشان دادند روی عرش حق ، نورالهدی اینجا
که بیش از کعبه می گردند دنبال خدا اینجا

به دور این حرم هر چیز دارد غسل پاکی را
کند تطهیر ، ناپاکیِ دل ها را هوا اینجا

واویلا

سامرا همسخنش می سوزد
یوسفی پیرهنش می سوزد

گاه با سر به زمین می افتد
گاه از پا شدنش می سوزد

مولای دلشکسته، امام زمان سلام

از ما زمینیان به شما آسمان سلام
مولای دلشکسته امام زمان سلام

این روزها هزار ودوچندان شکسته ای
حالا کجای روضه بابا نشسته ای؟

امشب دوباره در هوای سامراییم

امشب دوباره در هوای سامراییم
پشت در ِ دارالشفای سامراییم
روضه به روضه ما گدای سامراییم
سینه زنان ِ مجتبای سامراییم

گرفته باز دل آسمان سامرا

گرفته باز دل آسمان سامرا
به عرش می‌رسد امشب فغان سامرا

شبیه جد خودش آرمید نزد پدر
غریب و خسته امامِ جوان سامرا

بر خلایق لطف کردی

بر خلایق لطف کردی، منتها برعکس شد!
پاسخ «خوبی» نمیدانم چرا برعکس شد؟

خوب بودی، با بدی امّا جوابت داده‌اند
سنّت آن روزگاران با شما برعکس شد

یا ابالمهدی (ع)

پیمبر زاده هستی شیوه ی اعجاز میدانی
بگو با عاشقان قدری از آن اسرار پنهانی

چنان نوری شتابان جاری از اقصای تاریخی
که بخشیدی بیابان را نجات از حجم ویرانی

آقای من

اگر چه با محبت بر فقیران آب و نان دادی
حسن(ع) بودی و مثل مجتبی(ع) با زهر؛ جان دادی

به زحمت میکشیدی یک نفس با چشم نیمه باز
به زحمت دستهای ناتوانت را تکان دادی

تو کریمی و ما گدا هستیم

تو کریمی و ما گدا هستیم
آسمانی… شبیهِ بارانی
گرچه عنوانِ عسکری داری
حَسنِ دومِ کریمانی

سوختم از اثر زهر جفا

سوختم از اثر زهر جفا مهدی جان
قوتی نیست تنم را به خدا مهدی جان (عج الله)

رعشه افتاده زپا تا به سرم میلرزد
کن تماشا بنگر حال مرا مهدی جان (عج الله)

دکمه بازگشت به بالا