می رفت تا که دِینِ خودش را ادا کند
این دشت را به تیر غمش مبتلا کند
تنهاترین مدافع اسلام, یک نفس
می رفت مثل باد که طوفان به پا کند
می رفت تا که دِینِ خودش را ادا کند
این دشت را به تیر غمش مبتلا کند
تنهاترین مدافع اسلام, یک نفس
می رفت مثل باد که طوفان به پا کند
نیزه ها را سمت پهلویش ز بس انداختند
حامیِ دین نبی را از فرس انداختند
بی نَسَب ها چارسویش را گرفتند و سپس
حمزه را چون شیر در کنج قفس انداختند
آشفته دل و شیفته و عاشق رهبر
آن یاور دین نبوی, یار پیمبر
مستِ گلِ رخسار نبی, واله و شیدا
پروانه صفت, او به طوافِ گلِ دلبر
دلداده ودلباختۀ , احمد مختار
تویی که شیر رسول خدایی ای حمزه
تو نیروی سپه مصطفایی ای حمزه
اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علی است
تو هم به تیغ خودت فخر مایی ای حمزه
قوت بازوی من بود که افتاده به خاک
همه ی نیروی من بود که افتاده به خاک
این همان است که یاری ولایت می کرد
مثل یک شیر ز اسلام حمایت می کرد
گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد
گمان نمی کنم این تکّه های پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد
ای شهید رکاب پیغمبر
پدر و مادرم فدای تو باد
ای اُحُد شاهد شهادت تو
عمر من وقف در ثنای تو باد
بوی خونآید از دل صحرا
خاک عالمبه سر چه رخ داده
بین لشگربه پاشده غوغا
حمزه دیگرز پای افتاده
برای اوج نوشتند بال وا شده را
نزول نیست, به معراج آشنا شده را
تو هَمزه اَحَد و حمزه اُحدهستی
چگونه شرح دهم جلوه ی دوتا شده را
تویی که شیر رسول خدایی ای حمزه
تو نیروی سپه مصطفایی ای حمزه
اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علیاست
تو هم به تیغ خودت فخر مایی ایحمزه
ای کشته ای که بود اُحُد کربلای تو
اهل ِ مدینه نوحه گران در عزای تو
شیر خدا و شیر رسول خدا تویی
ای نام سیدالشهدایی سزای تو