سلام ای نادر دوران خدیجه
تلاقی زن و ایمان خدیجه
سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق
سراسر آیه ی ناگفته ی عشق
سلام ای نادر دوران خدیجه
تلاقی زن و ایمان خدیجه
سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق
سراسر آیه ی ناگفته ی عشق
رکاب آفرینش را درخشنده نگین هستی
چه باید گفت وقتی با پیمبر همنشین هستی
سری از مریم و آسیه و حوا و هاجر هم
از اهل آسمان هائی که مهمان زمین هستی
«مادر مؤمنان» لقب داری
تا ابد هچو کوهِ ایمانی
بهترین همسر رسولُ الله
اولین بانوی مسلمانی
ای همسر با عزت طاها خدیجه
ای شأنِ تو بالاتر از بالا خدیجه
اوجِ مقامت فوقِ اَوْاَدْنا خدیجه
تو دائمالْاِکرام هستی یا خدیجه
در دورهای که شام جهالت سحر نداشت
خورشید آسمان رسالت قمر نداشت
تا که عروس آمنه باشد بهشت نیز
حوریه ای برای نبی زیر سر نداشت
از همان آغاز , چشم آسمان ها و زمین
تا ابد دیگر نمی بیند زنی را اینچنین
در همان عصری که اهل شهر با شک کافرند
تو به آیین محمد رو میاری با یقین
تا زنده بود از رخ احمد غبار ریخت
هر لحظه بر خزان غم او بهار ریخت
باران هر تبسم او قلع و قمع کرد
هر آتشی که صاعقهٔ روزگار ریخت
روزی که ابتر خوانده شد پیغمبر اسلام
ام ابیها زاده شد از مادر اسلام
هم حلقه ی عشق نبی را داشت بر انگشت
هم در نابی بود بر انگشتر اسلام
بانوی صبح هستی و خورشید دیگری
خاتون آب هستی و پاک و مطهری
آری به اتنخاب خدا و گواه او
تنها تویی که لایق عشق پیمبری
ای سزاوار تحیات و سلام داور
وی نبی را به شدائد تو قرین و یاور
مفخر سید بطحا و نسا تا عرصات
مومنین را به گواه همه اُم و مادر
نامش برای حلقهی خاتم نگین است
آن شیرزن که بانی بنیان دین است
نازل شده «کوثر» میان رحل دستش
دامان او «امابیها» آفرین است
مومنون آیه های قرآنند
گاه مقداد و گاه سلمانند
چه عرب چه عجم مسلمانند
همه فرزندهای بارانند