شعر شهادت اهل بيت (ع)

زخم های پر

این روزها شب وسحرت طول می کشد
حتی دقیقه در نظرت طول می کشد

تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت
در پیش چشم های ترت طول می کشد

مادر مهر

محضر نور است هرجا دیده ی تر حاضر است
گریه؛ خورشیدی است که از شب فراتر..،حاضر است

اشکِ ما مهریه‌ی زهراست..،مهر مادری‌ست
ظرفِ چشم ما کنار حوض کوثر حاضر است

شعر روایی انفاق گردنبند توسط حضرت زهرا (س)

نماز عصر و دل گرم مسجد و منبر
چه لحظه های خوشی بود نزد پیغمبر

در این میانه کسی درب آسمان را زد
صدا زدند از آن سو که سائلی آمد

کنج عزلت

تا سحر را گرفته اند از ما
چشم تر را گرفته اند از ما

کنج عزلت نشسته ایم ، آری
بال و پر را گرفته اند از ما

احراق باب

افتاد گره پشت در خانه به کارم
در نقطه آغاز خزان گشت بهارم

از بار فشار در و دیوار نشد تا
یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم

یا فضّه خذینی

چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است
نوشته اند دم در به فضه رو زده است

حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید
بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است

روح آفتاب

ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی
 بانوی بوتراب چرا پا نمی شوی
 
پهلوی من هم از خبر رفتنت شکست
 رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی

با که گویم غم دل را

جهنم است بهشتی که جز عذاب ندارد
که جز عذاب ندارد دلی که تاب ندارد

چگونه آن‌که زنش بر زمین نخورده بفهمد؟
که گاه غُصه‌ی یک مرد احتساب ندارد

مناجات با امام زمان عج در فاطمیه

چرا ای ماهِ زیبا رویِ بی همتا ، نمی آیی؟
چرا ای یوسف گم گشته زهرا ، نمی آیی؟

بیا از پشت ابرِ غیبت ای خورشیدِ حق بیرون
بگو با من تو ای پنهان ترین پیدا ، نمی آیی؟

دوباره فاطمیه

بر سینه اش زخمی عمیق از میخِ در دارد
پس هر نفس که میکشد ، یک درد سر دارد

دیدند زهرا راه که میرفت در خانه
یک دست بر دیوار و دستی بر کمر دارد

به نام زینت مولا

به نام زینت مولا، به نام سیده زینب
شهنشاهان به قربان ِ غلام سیده زینب

به نام شیربانوی ِ مجاهدهای هر دوران
خدا زد استقامت را به نام سیده زینب

آه

تا که یاد غم هجر پدرش می افتاد
سختی راه سفر از نظرش می افتاد

تب که می کرد ز تاب و تب زهرا می سوخت
گریه می کرد و چنین پلک ترش می افتاد

دکمه بازگشت به بالا