شعر شهادت اهل بيت (ع)

دعای مادر

خیر دنیا و قیامت در دعای مادر است
صورت خوبان عالم زیر پای مادر است

آن صدای ماندگاری که به گوش آدمی
بعد مردن هم نمی میرد صدای مادر است

جَنَّتُ الاعلا

سائل شدیم و رحمتِ زهرا به ما رسید
عرضِ ادب به ساحتِ مولا به ما رسید

دار و‌ ‌ندارمان , همه خیراتِ فاطمه ست
الحق تمامِ خیرِ دو دنیا به ما رسید!!

خجالت می‌کشم

اگر خشکم اگر زردم درخت رو به پاییزم

تمام برگ‌هایم را به پاهای تو می‌ریزم

چه نیرو می‌دهد بر من نگاه چشم‌های تو

بیا بنشین کنار من که از عشق تو برخیزم

قنوتِ نیمه شب

چشمت رقم زد در ازل تقدیر من را
رویای من , تفهیم کن تعبیر من را

از جانبِ من بوده بدعهدی همیشه…
تو چشم پوشی می کنی تاخیر من را

درمانده

هرکه جانانه به پای غم دلبر مانده
نام‌ او در همه ایام سراسر مانده

لبمان با قدح ساقی‌کوثر تر شد
آنچنانی که لب از باده‌ی او تر مانده

روز آخری

هر چند پر شکسته شدی و نمی پری
اما هنوز, مثل همیشه کبوتری
شکر خدا که پاشدی و راه می روی
انگار فاطمه کمی امروز بهتری

جان امـیرالمؤمنین

باز کن چشمَت وَگرنه بسته ای راه نفس را
می شود دنـیا بدون بودنت زندانِ مولا
قاتل جان امـیرالمؤمنین زخـمِ زبان ها
رفتی و با رفتن تو می شود بی خیر … دنیا

کوثر عشق

حیدر به غیر تو که دلداری ندارد
غمدیده هست و یار وغمخواری ندارد

ای کشتی عمر علی پهلو گرفتی
بی روی تو ماه شب تاری ندارد

فاطمه جان

این بار چندم است کفن باز می‌کنم
دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم*

پلکی تبسمی نفسی یا شکایتی
باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی

عطر گل یاس

افتاد از زانو و تاب و تب٬ دلش سوخت
از اینکه زهرا(س) رفت جان بر لب٬ دلش سوخت

سجّاده اش پُر بود از عطر گل یاس
یادِ نمازش در نمازِشب دلش سوخت

فاطمه بانوی عشق

وادی عشق عجب خوف خطرها دارد
سوختن, ساختن و شور و شررها دارد
هرکه در جرگۀ عشّاق قدم بنهاده
کی ؟ به جز خونجگری مزد و ثمرها دارد

حوریه انسیه

همسایه ها , مَردُم , دگر راحت بخوابید
زهرای من رفته سفر راحت بخوابید
آن دختری که باعث آزارتان بود
مهمان شده نزد پدر راحت بخوابید

دکمه بازگشت به بالا