چه غصه ها که نخوردی برای همسایه
هنوز هم که تو داری هوای همسایه
کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت
بزرگ هست عزیزم خدای همسایه
چه غصه ها که نخوردی برای همسایه
هنوز هم که تو داری هوای همسایه
کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت
بزرگ هست عزیزم خدای همسایه
باطن ترین من,نه,خداحافظی مکن
هرچندظاهرا,نه,خداحافظی مکن
من نیمه ی توام جلویت ایستاده ام
با نیم خویشتن,نه,خداحافظی مکن
مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه ام
دانه سرشک دیده و ناله شده ترانه ام
منکه دمد ز حجره ام نور به چشم قدسیان
دود به آسمان رود از در آستانه ام
سایه ای از مادر ما روز آخر مانده بود
استخوانی از تن او حداکثر مانده بود…
رازهایی داشت با بابا ولی ناگفته ماند
چشمهای زخمی اش در پشت معجر مانده بود
شب دراز است , تو گویی که فقط شب مانده
فاطمه رفته از این خانه و زینب مانده
گفته بودی که خدا جام بلا می دهدش
هر کسی را که در این بزم مقرب مانده
گرچه چشم زخمی اش از ضرب سیلی تار بود
شام را تا صبحدم در ذکر حق بیدار بود
هیچ وقت از ماجرای ظلم کوچه دم نزد
او دلِ آزرده اش گنجینه ی اسرار بود
دختر که بی لالایی مادر نمی خوابد
مردم همه خوابند او دیگر نمی خوابد
این در تمام خاطراتش را به آتش داد
تا آخر عمرش کنار در نمی خوابد
در بسترم و خسته ام و تاب ندارم
شبها من از آن ضربه در خواب ندارم
انگار بعید است دگر زنده بمانم
برگونه به جز گریه و سیلاب ندارم
پرونده ام شده است پر از اشتباه, آه
شرمنده ام از این سر و روی سیاه, آه
حمد شفا برام بخوانید نیمه شب
دل مرده ام ازین همه کوه گناه, آه
دخترم, ارثیه ی غربت مادر مال تو
پر کشیدن مال من, این دو سه تا پر مال تو
داغ من مال علی, داغ علی هم مال من
حسنین و غم این دو تا برادر مال تو
یک و ماه و نیمه گوشه ی خونه
افتادی و بی حال و بی جونی
هرشب نگاهت با دلم میگه:
دلخوش نباشم , که تو می مونی
چشم هایت به آسمان باز و
در سکوتت هزارتا حرف است
لااقل ناله اى بزن خانم
جمله نه…آهِ تو دوتا حرف است…