شعر شهادت اهل بيت (ع)

اباعبدالله(ع)

ما غلامیم غلام دو اباعبدالله
دل ما خورده به نام دو اباعبدالله

شیعه را داد نجات از همه طوفان ها
کشتی لطف مدام دو اباعبدالله

کاش میشد

کاش میشد برای شخص غریب
آسمان را چو بی قمر نکشند
کاش در نزد یک امام آنچه
جام بی‌غیرتی ست سر نکشند

یا صادق آل عبا

خدا جلب مقامت کرده از اول نظرها را
فرود آورده با امر الهی بر تو سرها را

قسم بر آن “هَلِ الدّینت” که “اِلَّا الحُب” علی بود و
خدا آماده‌ی بغض علی کرده شررها را

سیدالکریم

عمری‌ست سایه ات به سرم سیدالکریم
آقای جود و لطف و کرم سیدالکریم
داری ضریح و صحن و حرم سیدالکریم
در دست توست بال و پرم سیدالکریم

گدایی سرکویت به مارسید

گدایی سرکویت به مارسید خوشیم
کریم زاده به داد گدا رسید خوشیم

تو شاه عبدالعظیمی ،کرامتی داری
تو شاهی و من خسته گدای درباری

یا سیدالکریم حسنی(ع)

از امام مجتبی داری تو نیمی بیشتر
پس اگر عبدالعظیم،عبدالکریمی بیشتر

ای سفیر حضرت هادی برای جامعه
برده ای از «جامعه» سهم عظیمی بیشتر

شیر رسول خدا

تویی که شیر رسول خدایی ای حمزه
تو نیروی سپه مصطفایی ای حمزه

اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علی ست
تو هم به تیغ خودت فخر مایی ای حمزه

عبرتِ جنگِ اُحد

شیعه باید نیمه ی شوال را از بر کند
عبرتِ جنگِ اُحد را ذرّه ای نوبر کند

با مُروری جِدّی از تاریخِ دوران، خویش را
در کنار مصطفی روحی فِدا، باور کند

سلام سیّدنا شاه واجب التعظیم

کریم هستی و حاجات دل روا کردی
طبیب هستی و درد مرا دوا کردی

میان چشم شما معجزه فراوان است
مس وجود مرا سر به سر طلا کردی

مانند شمع بر سر جسمت گداختم

مانند شمع بر سر جسمت گداختم
این جنگ برده بر سپه خویش باختم

بر یک سری فرار از اینجا چه راحت است
تو جان سپرده ای و علی پر جراحت است

شُکرِ لِلَّه

شُکرِ لِلَّه، شهرِ ما را آبرویی دیگر است
قبلۀ تهران، نمادِ کربلای دلبر است

حضرت عبدالعظیم از دودمان مجتباست
طاهرِ زین العِباد از خاندان حیدر است

سیّدِ اهل کرم

هر کجا که ذکر خیرت هست و از تو یادی است
می نشینم با ادب! این عادتِ اجدادی است

خسته از کنج قفس پر میکشم تا شهرری
سخت ویران و خرابم؛ حاجتم آبادی است

دکمه بازگشت به بالا