شعر شهادت اهل بيت (ع)

به یاد واعطشا

در هر زمان و در همه جا گریه می کند
بین نماز و نافله ها گریه می کند

تشنه که می شود وسط روز بیشتر
دارد به یاد واعطشا گریه می کند

کنج غربت

من سلاحم گریه و با گریه طوفان میکنم 
سنگ را حتی به وقت گریه , گریان می کنم

مثل زهرا مادرم , مثل رقیه خواهرم
دودمان ظلم را با اشک ویران می کنم

سید الساجدین(ع)

از یک نسب بین عرب ها بی قرینی
از یک نسب بین عجم ها بهترینی

شکر خدا که مادر تو شهربانوست
اینگونه پس تو بچه ایران زمینی

الشام الشام الشام

از غم کرببلا گرچه دل, آرام نبود
به خدا هیچ کجا سخت تر از شام نبود

آن قدر غم به دلم بود زداغ پدرم
که دگر جای غم طعنه و دشنام نبود

به یاد تشنگی ات

بخاطر تو چهل سال محتضر بودم
به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم

میامدم سرسفره غذا نمیخوردم
چون از گرسنگی ات خوب باخبر بودم

مثل شمعی به روی خاک

مثل شمعی به روی خاک چکیدن سخت است
با پر و بال پر از زخم پریدن سخت است
تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است
یاد گودال و حرم جامه دریدن سخت است

یا علی ابن الحسین (ع)

تا اشک هست در بصرم گریه می کنم
با این توان مختصرم گریه می کنم
تنها نه با دو چشم ترم گریه می کنم
با خون مانده بر جگرم گریه می کنم

وارث زخم های عاشــورا

 

 

 

مثل ابر بهار می گرید
دائمــاً زار زار می گرید

رهبر انقلاب گریه کنــان
با دلی داغــدار می گرید

بسته در غل و زنجیر

روزی که بسته در غل و زنجیر می شدی

زخمی ترین تراوش تقدیر می شدی

هفت آسمان کنار تو در حال گریه بود

وقتی درون خیمه زمین گیر می شدی

شرحِ فراق

زهر اشکی شد و کانونِ دعا را سوزاند
بند بندِ منِ اُفتاده زِ پا را سوزاند

آسمان تار شد و جرعه‌ی آبی این زهر
پاره‌هایِ جگر غرقِ بلا را سوزاند

گوشه‌یِ سجاده‌ام پُر از اشک

اگرچه شمع از آتش به رویِ سر دارد
منم همان که زِ غم شعله بر جگر دارد

پس از تو نوبتِ سی سال گریه‌یِ من بود
پس از تو در همه احوال گریه‌یِ من بود

هیهات منا الذله

ای شیعیان ماییم انوار هدایت
ماییم خورشید سماوات ولایت

ما نور چشم کائنات و ممکناتیم
مائیم اعلیعلت ایجاد خلقت

دکمه بازگشت به بالا