شعر شهادت اهل بيت (ع)

شعر روضه شهادت امام صادق(ع)

شش دنگ دل از روز ازل خورده به نامت
شش جرعه خدا ریخته می داخل جامت

تاریخ شده از نفست پر که به این شکل
امروز رسیده است به ما عطر امامت

شعر روضه شهادت امام صادق(ع)

باز هم نوبتِ مدینه شُدو
در غَمَش باز کربلا میسوخت
باز در کوچه یِ بنی هاشم
خانه ای بینِ شعله ها میسوخت

شعر روضه شهادت امام صادق(ع)

آتش گرفت کاشانه ات مانند زهرا س

می سوخت درب خانه ات مانند زهرا س

آسیب دیده شانه ات مانند زهرا س

شد روضه جانانه ات مانند زهرا س

 

شعر شهادت امام صادق(ع)

پیرمردی که حضرت جبریل
زائر غربت نگاهش بود
کوچه ها را همین که طی می کرد
صد فرشته کنار راهش بود

شعر روضه شهادت امام صادق(ع)

خلق و خویت پیمبری بوده
قلمت کار حیدری کرده
از مقام فُضَیل * فهمیدم
منبرت شیعه‌پروری کرده

شعر روضه امام صادق(ع)

کاش می شد بگذارند مُهیا گردد
شبِ او صبح به محرابِ مصلا گردد

شبِ او صبح نشد,نیمه شب او را بردند
تا که با زخمِ زبان آن شبش احیا گردد

شعر روضه شهادت امام صادق(ع)

آتش به جان دلبر جانانه می زنند
با شعله ای که بر در این خانه می زنند

پیر و جوان که فرق ندارد برایشان
در میزنند و بعد چه جانانه می زنند

شعر روضه شهادت امام صادق (ع)

بگذارید از این خانه عبا بردارد
لااقل رحم نمایید عصا بردارد

بگذارید در این حلقه ی دود و آتش
طفلِ ترسیده از این معرکه را بردارد

شعر شهادت امام صادق (ع)

زَهر اَشکی شد و چشمانِ تَرَش را سوزاند
سینه یِ بی رمقِ مُحتَضَرَش را سوزاند

بارها حُرمتِ این شیخ در این شهر شکست
ناله ی بی کسی اش هر سحرش را سوزاند

شعر روضه امام صادق(ع)

فقیر بذل نگاه تو یا ولی الله
اسیر زلف سیاه تو یا ولی الله
به انتظار پناه تو یا ولی الله
نشسته بر سر راه تو یا ولی الله

شعر روضه امام صادق(ع)

کسی که حکم ولا از خود پیمبر داشت
دلی شبیه بهشت خدا معطر داشت

کسی که نور نگاهش زلال باران بود
میان قاب دوچشمش همیشه کوثر داشت

شعر روضه امام صادق(ع)

جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد
شمع خاموش شد از باد و گُلی پرپر شد

باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود
باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد

دکمه بازگشت به بالا