شعر شهادت اهل بيت (ع)

شعر وفات حضرت خدیجه (س)

غمخوار پبمبر شدنت فایده دارد

محبوبه ی داور شدنت فایده دارد

 

اسلام توانمند شد از سیم و زر تو

بانوی توانگر شدنت فایده دارد

شعر وفات ام المومنین حضرت خدیجه (س)

اسلام مدیون تو تا روز قیامت
جبریل مجنون تو تا روز قیامت

نامت بزرگ تر از اینها بوده و هست
قلب تو جای نور طاها بوده و هست

شعر وفات حضرت خدیجه (س)

قبل از سرودن فکر باید کرد
باید به کشف تازه ای پرداخت
باید مضامین را گزینش کرد
باید زوایای جدیدی ساخت

شعر روضه حضرت موسی ابن جعفر (ع)

کُنجِ نَمورِ این قفسِ غم فزا بس است
خو با بلا گرفته ام اما بلا بس است

قلبم گرفته باز , جگر گوشه ام کجاست
این روزِ آخری غمِ هجرِ رضا بس است

شعر روضه حضرت موسی ابن جعفر (ع)

بر روی تخته بود ولی پیرهن که داشت
هنگام دفن , پیکر پاکش کفن که داشت
از بس که زَجرِ دوره زندان کشیده بود.
پیکر نمانده بود, ولی نیمه تن که داشت

آقا برای بوسه دختر دهن که داشت…

رسول ملکی

شعر دوبیتی روضه حضرت موسی ابن جعفر (ع)

بر روی تخته ای بدنش را گرفته اند
حمال ها به دوش, تنش را گرفته اند

باچشم پر ز اشک تمام ملایکه
بر سینه داغ سوختنش را گرفته اند

رسول ملکی

شعر روضه حضرت موسی ابن جعفر (ع)

شبیه پیر کنعان نه… که من یوسف دو تا دارم
غم معصومه را دارم, به دل شوق رضا دارم

از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم
در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم

شعر روضه حضرت موسی ابن جعفر(ع)

کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند؟
چه بلائی به سر چشم ترت اوردند ؟
شدی  آزاد  دگر از  قفس  تاریکت
ولی افسوس که بی بال وپرت اوردند

شعر روضه حضرن موسی ابن جعفر(ع)

گرچه در اینجا دست و پا, زنجیر هستی
گرچه ز کنج این قفس,رستن محال است
خورشیدی و هرجا که باشی می درخشی
خاموشی نور تو با بستن محال است

شعر روضه حضرن موسی ابن جعفر(ع)

نگاه خسته ی تان ماتمی به دل انداخت
برای سینه ی ما روضه ی محرم ساخت
دوباره پیرُهن مشکی عزای شما
و باد می وزد از مشهد رضای شما 

مدافعان حرم

با خودت هیچ گفته ای یک بار

دختر نازدانه ای داری؟

بین این سوره های زندگی ات

کوثر عاشقانه ای داری؟

شعر شهادت حضرت موسی ابن جعفر (ع)

کاری بجز گریه برای ما نمانده
وقتی به آقا رحم در دنیا نمانده
زندان دل زندان دل زندان سیه چال
فرقی میان روز و شب اینجا نمانده

دکمه بازگشت به بالا