ای خسته ی دل خسته ی آزار کشیده
در پایِ علی زحمتِ بسیار کشیده
تو دست به رو داری و من دست به خواهش
کارِ من و تو هر دو به اصرار کشیده
ای خسته ی دل خسته ی آزار کشیده
در پایِ علی زحمتِ بسیار کشیده
تو دست به رو داری و من دست به خواهش
کارِ من و تو هر دو به اصرار کشیده
پیش خدا تمام گناهان صغیره شد
وقتی که کُشتن تو گناهی کبیره شد
شرمنده ام از این که سه ماه است روز و شب
وتر تو بی قنوت و وضویت جبیره شد
مرد از واژه ی آوار بدش می آید
بعد تو از در و دیوار بدش می آید
آن قدر واقعه تلخ است که مرد نجار
چند روزیست ز “مسمار” بدش می آید
همان گروه که عُمری به مـا جفا کردند
علی و فاطمه را بعـد تو رهــا کردنــد
بلند کن سر خود را , ببین پس از غم تو
چگونه باز مــرا صاحب عزا کردند !!!
اعتبارت پیش حق از انبیا بالاتر است
نام تو در آسمانها از زمین پیداتر است
صاحبِ هستی تو هستی, ما همه عبد توایم
هر که عبدت شد مقامش پیش حق بالاتر است
عشق از ازل به فاطمه تعظیم کرده بود
خود را به نام فاطمه تقدیم کرده بود
اصلا بهشت را که خداوند خلق کرد
با شان و جاه فاطمه تنظیم کرده بود
گرفت فرصت دیدار آسمانش را
به دست ضربه ی در, طاقت و توانش را
چقدر حسرت دیدار ماند بر قلبِ
پدر که خوب ندیده است پهلوانش را
هر روز قدری از بدنت اب میشود
با شدت زیاد تنت اب میشود
چشمت چه گود رفته در این روزهای سخت
از بس که پا به پای تنت اب میشود
نوبتِ توست , بیا فضّه پرستاری کن
فاطمه از رمق افتاد , بیا کاری کن
بعدِ یک عمر , نگهداریِ زهرا از تو ,
چند روزی تو از این خانه نگهداری کن
ز فاطمه چه بگویم؟ عفاف او محشر
عطای جامه شام زفاف او محشر
به لحظه لحظه عبادات و نافله غوغاست
به وقت حادثه شرح مصاف او محشر
اول سکوت صبح معبر را شکستند
شب حرمت محراب و منبر را شکستند
بغض پدر در قلب آنها ریشه کرد و
با سنگ کینه بغض مادر را شکستند
زبانحال امام حسن (ع) با حضرت عباس (ع)
عباس! زهرا جلوهاش پیغمبری بود
نقشش برای حفظ آیین, حیدری بود
عباس, اسلام نبی, اسلام زهراست
معیار کفر و دین همانا مادر ماست
بعد از نبی, دست علی شد بسته عباس
از کینههای عدهای اسلامنشناس
عباس من, جانِ علی و جانِ مادر
این کوچه را در ذهن خود حک کن برادر
عباس میدانی چه خاکی بر سرم شد؟
این کوچه روزی قتلگاه مادرم شد
تا در سقیفه غاصبان را نصب کردند
با حیلهای از ما فدک را غصب کردند
با مادرم رفتیم حق را پس بگیریم
باغ فدک را از کف ناکس بگیریم
ناگاه, آن دیو سیاه و مشرک و پست
از ره رسید اینجا و راه مادرم بست
عباس, اینجا مادرم زهرا زمین خورد
طوری زمین افتاد گفتم مادرم مرد
عباس, این کوچه حسن را پیر کرده
با غصهها جان مرا زنجیر کرده
عباس, میدانی غم ناموس سخت است
یک عمر, حزن و حسرت و افسوس سخت است
عباس, زخم مرتضی خیلی نمک خورد
ناموس او در کوچهها از بس کتک خورد
آه ای یل امالبنین, ای شیر حیدر
زهرا کشی رسم است اینجا, ای برادر
ناموس زهرا را مراقب باش, عباس!
دور و بر کلثوم و زینب باش, عباس!
امیر عظیمی