پشت در نیامدی کوچه زیرورو نشد
هیچ کس تورا نزد راز تو مگو نشد
سم اگرچه پا گرفت آخرش تورا گرفت
هرچه شد برای تو مرگت آرزو نشد
پشت در نیامدی کوچه زیرورو نشد
هیچ کس تورا نزد راز تو مگو نشد
سم اگرچه پا گرفت آخرش تورا گرفت
هرچه شد برای تو مرگت آرزو نشد
“این بارگاه قدس که از عرش برتر است”
“آرامگاه دختر موسی بن جعفر است”
جانم فدای گنبدِ زردش که سالهاست
خورشید از تشعشع نورش , منّور است
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند
با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند
آه چون از دل برآید کار آتش می کند
بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند
با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی
بانو عوضش هم غم بسیار ندیدی
گل روی سرت از سر هر بام رسیده
گل روی سرت آمده و خار ندیدی
ماه از برکت نور تو جلا میگیرد
عرش از یمن قدم هات صفا میگیرد
چه شلوغ است مسیر تو همه منتظرند
جبرئیل آمده در راه تو جا میگیرد
فراق رفته نشانه دلی مطهر را
گرفته بغض به دستش گلوی خواهر را
نسیم با خودش آورده عطرو بوی رضا
کشیده بر رخ خواهر غم برادر را
سَمّ اثر کرد و تو را عاقبت از پا انداخت
آتش رفتن تو شعله به دلها انداخت
رحلتت نظم زمین را نه فقط بر هم ریخت
رفتنت زلزله در عرش معلّیٰ انداخت
با قلب بی قرار فقط گریه میکنیم
چون ابر در بهار فقط گریه میکنیم
هر وعده میخوریم غم یار خویش را
روزی هزار بار فقط گریه میکنیم
آمده عشق را کند اثبات
مردی از خانواده ی سادات
حسنی زاده ای جلیل القدر
ساقیِ باده ای جلیل القدر
هیچ کَس نیست , به این سادگی ارباب شود
مرهمِ زخمِ دلِ نوکرِ بی تاب شود…
هر که از مردمِ این شهر , گرفتار شود
مطمئنّاً ز سَرِ خوانِ تو سیراب شود
ری قبله گشته با حرم سیدالکریم
عزت گرفته با قدم سیدالکریم
عقده گشای قبر خراب حسن شده
صحن و سرای محترم سیدالکریم
گاهی مسیر عشق طولانی و باریک است
این راه, پر پیچ و خم است و غرق تشکیک است
دنیای شهر من اگرچه گاه تاریک است
احساس من این است که خورشید نزدیک است