شعر شهادت اهل بيت (ع)

بابا غرور دخترت آخر شکسته شد

بابا غرور دخترت آخر شکسته شد

دستم به دست حرمله با خنده بسته شد

در مجلس یزید که پر ازدحام بود

عمه نبود کار رقیه تمام بود

شاعر:علی سپهری

یک در محکم برای خانه قیمت میکند

یک در محکم برای خانه قیمت میکند

مرگ قادر نیست کاری را که حسرت میکند

با تمام غصه ها بر سجده می افتد علی

بنده وقتی بنده باشد شکر نعمت میکند

عمویم حمزه یاری با وفا بود

عمویم حمزه یاری با وفا بود
حبیب و یاور دین خدا بود
سپاهِ لشگرم را, بود رهبر
شهیدان را امیر و شاه و سرور

مثل زهرا مادرم هستی و نامت فاطمه است

با عنایاتت درِ این خانه خدمت می کنم
با غزل گفتن فقط عرض ارادت می کنم

دلبر شیر خدایی و کنیز فاطمه
با ثنایت از علی جلب رضایت می کنم

اینجا دیار گریه کن ها از قدیم است

اینجا دیار گریه کن ها از قدیم است

دولت سرای حضرت عبدالعظیم است

صاحب لوای این حرم شاهی کریم است

تنها پناه بی پناهان این حریم است

می رفت تا که دِینِ خودش را ادا کند

می رفت تا که دِینِ خودش را ادا کند
این دشت را به تیر غمش مبتلا کند

تنهاترین مدافع اسلام, یک نفس
می رفت مثل باد که طوفان به پا کند

نیزه ها را سمت پهلویش ز بس انداختند

نیزه ها را سمت پهلویش ز بس انداختند
حامیِ دین نبی را از فرس انداختند

بی نَسَب ها چارسویش را گرفتند و سپس
حمزه را چون شیر در کنج قفس انداختند

آشفته دل و شیفته و عاشق رهبر

آشفته دل و شیفته و عاشق رهبر
آن یاور دین نبوی, یار پیمبر
مستِ گلِ رخسار نبی, واله و شیدا
پروانه صفت, او به طوافِ گلِ دلبر
دلداده ودلباختۀ , احمد مختار

مستی من تویی به خدا یا ابوتراب

من را چه حاجتی ست به میخانه و شراب

مستی من تویی به خدا یا ابوتراب

عالم تمام قطره و دریا تویی علی

با ذکر نامتان همه را می کنم خراب

جنگ بازهر چونکه تن به تن است

جنگ بازهر چونکه تن به تن است
اثرش مستقیم بر بدن است
زهر درواقع اولین اثرش
روی هر فرد خشکی دهن است

ای نخلهای خسته مولای شما رفت

ای نخلهای خسته مولای شما رفت
ای چاههای صبر دیگر مرتضی رفت
گلدسته ها را نیست جز اوای ماتم
محراب را ان شور و اهنگ و دعا رفت

من که صبح و شب فقط مستی تقاضا می کنم

من که صبح و شب فقط مستی تقاضا می کنم

آخرش خود را در این میخانه رسوا می کنم

یاد من دادند از اوّل کـه در وقـت نـیاز

هر چه را می خواهم از ساقی تمنّا می کنم

دکمه بازگشت به بالا