شعر شهادت اهل بيت (ع)

امام جواد(علیه السلام)

این ها به جای این که برایت دعا کنند

کف می زنند تا نفست را فدا کنند

هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند

تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند

در خلوت یاران

در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست
در چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست

ما خم شراب از جگر غوره گرفتیم
در میکده ی ما هنری بهتر از این نیست

شاه خراسان

دست اگر باشد دخیل کنج دامان بهتر است

از نماز شب توسل بر کریمان بهتر است

دل ولو کوچک, به لطف تو بزرگی می کند

یک ده آباد از صد شهر ویران بهتر است

کاش ایران می آمدی آقا

نه رواقی,نه گنبدی,حتی

!سنگ قبری سرمزار تو نیست

غیرمُشتی کبوتر خسته

خادمی,زائری,کنار تو نیست

بازهم بی کسی یک آقا

بازهم بی کسی یک آقا

باز هم ماحرای دست و طناب

پیش چشمان آسمانی ها

باز شهر مدینه گشته خراب

ماجرای کوچه

پیرمردی بین آتش از نوا افتاده است

رهبری تنها میان کوچه ها افتاده است

با رخی نیلی به یاد مادرش فریاد زد

ماجرای کوچه بهرم خوب جا افتاده است

ناله ی بی کسی

حلقه اشک چو در چشم ترم می پیچد

ناله ی بی کسی ام بین حرم می پیچد

جای اصحاب که در خواب تغافل هستند

مثل گرداب بلا دور و برم می پیچد

یا صادق آل عبا

گرچه وجودم را شرار نار سوزاند

کی سینه ام را حمله اغیار سوزاند؟

من بین شعله بودم یاران همه خواب

قلب مرا این غفلت انصار سوزاند

باز هم پشت در خانه صدا پیچیده

باز هم پشت در خانه صدا پیچیده

بوی دود است که در بیت ولا پیچیده

عده ای بی سرو پا دور حرم جمع شدند

باز هم, همهمه در کوچه ما پیچیده

ناگهان همه جا پر ز دود شد

شب بود ناگهان همه جا پر ز دود شد

بیت الحرام فاطمه جایِ یهود شد

نامرد تا که دید عزیز مدینه ام

بر این شکوهِ مادریِ من حسود شد

قصّهء مادر

همه شب را به دعا سر کردی

شهر را جمله منوّر کردی

با نفس های لبالب عطرت

خانه را تا که معطّر کردی ,

شعلهء آتش

وسط شهر نبی غوغا بود

روضه در قامت عاشورا بود

همه جا بوی مصیبت می داد

باز هم فصل غم دنیا بود

دکمه بازگشت به بالا