شعر شهادت اهل بيت (ع)

مختصر شده

شیرینی نگاه شما مختصر شده

با من بگو که چشم حسن از چه ترشده

یک هفته میشود که به مسجد نمیروی

ایا کسی  مزاحمتان در گذر شده

شیرینی نگاه شما

شیرینی نگاه شما مختصر شده

با من بگو که چشم حسن از چه ترشده

یک هفته میشود که به مسجد نمیروی

آیا کسی  مزاحمتان در گذر شده

پیرکن ماراخدایا…

می رسد نان شب ما از نوای فاطمه

آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه

مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید

ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه

نوای فاطمه

می رسد نان شب ما از نوای فاطمه

آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه

مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید

ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه

خجالت میکشم

باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان

مَرهَم ِ دردِ علی , ای دردِ بی مَرهَم بمان 

زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند

کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان

حرفی بزن

زهرا! گمان کنم که زمان سفر شده

خواب و خوراک تو چه قدر مختصر شده

 

داری برای مرگ خودت می کنی دعا

امّا غروب عمر علی جلوه گر شده

بمان

باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان

مَرهَم ِ دردِ علی , ای دردِ بی مَرهَمبمان 

زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند

کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان 

زهرا! گمان کنم

زهرا! گمان کنم که زمان سفر شده

خواب و خوراک تو چه قدر مختصر شده

 

داری برای مرگ خودت می کنی دعا

امّا غروب عمر علی جلوه گر شده

نیست مادر

 نیست مادر تا ببیند اشکهای جاری ام

نیست تا اینکه دهد آن مهربان دلداری ام

می رود از حال و خواب از چشمهایم می رود

خاطرات دردناکی دارم از بیداری ام

نیست

 نیست مادر تا ببیند اشکهای جاری ام

نیست تا اینکه دهد آن مهربان دلداری ام

می رود از حال و خواب از چشمهایم می رود

خاطرات دردناکی دارم از بیداری ام

باخودم گفتم

چقدر برتن تو پیرهن بزرگ شده؟!

تن تو آب شده یاکفن بزرگ شده؟!

چوشمع چشم تورادیده باخودم گفتم!

چگونه شمع پس از سوختن بزرگ شده؟!

عصمت

برای روضه ی زهرا به ما توان بدهید

به چشم گریه کنان اشک بی امان بدهید

برای سینه زدن در عزای مادرمان

در این حسینیه ها بیشتر زمان بدهید

دکمه بازگشت به بالا