صد بهار و صد خزان در دیده های فاطمه
سین نه ، هفت آسمان بازیچه های فاطمه
می خورد بر صورتم در بادهای سال نو
بوی اسپند خوشی از روضه های فاطمه
شاعر؟؟؟
صد بهار و صد خزان در دیده های فاطمه
سین نه ، هفت آسمان بازیچه های فاطمه
می خورد بر صورتم در بادهای سال نو
بوی اسپند خوشی از روضه های فاطمه
شاعر؟؟؟
مومنان هشیار باشید عید امسال ابتر است
هرچه باشد فاطمیه روضه خوانی بهتر است
گریه و سینه زنی و بیرق و بزم عزا…
جانمی جان – بچه ها- امسال سال مادر است
بدون یار شدم,رفت آنکه یارم بود
همان که وقت غمو غصه غمگسارم بود
از این قنوت و از این دست های سرد تهی
مشخص است که همدار و هم ندارم بود
ای نور خدا سرشـــته با آب و گِلَت
ای مـهر علـــی راز هویــدای دلت
این ذکر هزار سالۀ مهدی توست
ای یاس نبی « بِــاَیِّ ذنـب قتلت؟
پشت در میزدند مادر را
بی خبر میزدند مادر را
یک نفر بود پشت در اما . . .
چهل نفر میزدند مادر را
این چـند وقتی که تـنم از کار مـانده
بر شانه ات ای فضه خیلی بار مانده
شرمنده ام دیگر دعا کن که بمیرم
آقـای من بعد از پیـمبر خوار مانده
ای مادری که طعم آتش را چشیدی
ای مادری که محسن خود را ندیدی
من زینبم پاسخ بده با این همه زخم
از خانه تا مسجد چگونه می دویدی
امروز که جز عشق تو پندار ندارم
جز جان به قدوم تو سزاوار ندارم
اى دلبر من غیر تو دلدار ندارم
با غیر تو اى شیر خدا کار ندارم
امروز روضه از در و دیوار جاری است
دنیا شبیه مجلس یک سوگواری است
نشنیده اش بگیر,ولی بی دلیل نیست
کار زن جوانی اگر گریه زاری است
افتاده شانه باز هم از دست لاغرت
شرمنده ای دوباره ز گیسوی دخترت
در گوشه ای نشسته فقط آه میکشد
مادر , ز دست می رود آخر کبوترت
از سینه دگر آه شرر بار نکش
برخیز ولی منت دیوار نکش
من شانه نخواستم به جان بابا
از دست شکسته این قدر کار نکش