شعر من از کرم اوست که ارزش دارد
این جهان از قدم اوست که ارزش دارد
هیئت ام با علم اوست که ارزش دارد
خادمی حرم اوست که ارزش دارد
شعر من از کرم اوست که ارزش دارد
این جهان از قدم اوست که ارزش دارد
هیئت ام با علم اوست که ارزش دارد
خادمی حرم اوست که ارزش دارد
ظهردم بود و برکه هم تشنه ؛برکهای که تببیابان داشت
دل او مثل تکه های سفال ؛اشتیاق نماز بارانداشت
ظهر یک روز آفتابی بود ؛ برکه پلکی زد و نگاهشرفت
باز هم تا به انتهای کویر؛حسرت جانگداز آهش رفت
تا ملائک همگی دور علی چرخیدند
حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند
حاجیانی که همگی منتظر حق بودند
در بر احمد مختار علی را دیدند