از بس شب ولادت تو شاد می شود
از بندِ غصّه , قلب من آزاد می شود
این شهر غم گرفته ی تاریک و سوت و کور
از برکت قُـــدوم تو آباد می شــود
از بس شب ولادت تو شاد می شود
از بندِ غصّه , قلب من آزاد می شود
این شهر غم گرفته ی تاریک و سوت و کور
از برکت قُـــدوم تو آباد می شــود
خسته از روزگار بودم که
به دلم یادی از خدا امد
زیر این قطره قطره ی اشکم
نا خداگاه یا رضا امد
زانو زدم همیشه که استادی ام کنی
هستم خراب تو؛ که تو آبادی ام کنی
اصلا مریض می شوم و درد می کشم
با شوق اینکه پنجره فولادی ام کنی
با شوق زیارت تو راهی شده ام
درحوض عطوفت توماهی شده ام
نا واردم اما روی این گنبد زرد
شادم که منم کفترچاهی شده ام
دل ندارد تاب دوری از وطن را هیچ وقت
ســر ندارد طاقت ترک بــدن را هیچ وقت
پای تا سر بهجتم در آستان قُــدس تو
غم نمی فهمد دلیل این سُخن را هیچ وقت
نجل حبل المتین امام رضاست
همه ی حرف دین امام رضاست
گر بپرسی ز کعبه , می گوید:
قبله ی هفــتمین امام رضاست
برادرانه ترین غم برای دو خواهر
تمام نوکریِ ما, فدای دو خواهر
کبوتریم و پروبال ما نمیخواهد
به ساحتی برود جز هوای دو خواهر
قسمْ به صبح دل انگیز این حرم , بانو
جهانِ مــاست بدون تو چون عدم , بانو
هزار و یک در رحمت به روی ما وا شد
چو آمدیم به صحن تو صبحدم , بانو
اری برای گفتن این شعر لازمست
برهم زند قوعد خود را عرض مست
هرواژه آمدوسرجای خودش نشست
امشب برای گفتن از او ذکر لازمست
امشب سپهر عصمت,ماه منیر زاد
زهرا برای شیر خداوند, شیرزاد
بر سید و امام شهیدان سفیر زاد
تخت خطابه ملک سخن را امیرزاد