انبیا خاک بوس تربت او
جان عالم فدای حضرت او
گره خورده ست این دوتا برهم
دست خالی ما سخاوت او
انبیا خاک بوس تربت او
جان عالم فدای حضرت او
گره خورده ست این دوتا برهم
دست خالی ما سخاوت او
اشک من از آه لب ربابه
داغ علی خواب شب ربابه
منو به بی پسر بودن یاد کنید
ام بنین که لقب ربابه
به غمش التیام بگذارید
تیغ را در نیام بگذارید
جنگ را ناتمام بگذارید
به علی احترام بگذارید
دختری روی زمین و پدری بر نیزه
به دل اهل حرم زخم زد آخر نیزه
یک نفر آمد و با چکمه به پیکر کوبید
یک نفر آمد و برداشت مکرر نیزه
در این عالم هر آنچه دارم از این چشم تر دارم
من از اشکی که بر غیر تو میریزد حذر دارم
مرا اصلا نمیفهمد کسی غیر از تو این یعنی
همیشه وقت هر دردی تورا مد نظر دارم
اشک من از آه لب ربابه
داغ علی خواب شب ربابه
منو به بی پسر بودن یاد کنید
ام بنین که لقب ربابه
فقیر آمده ام کار صد گدا بلدم
به سمت کوی تو ای جان برو بیا بلدم
اگر چه نیمه ی شب آمدم تو دروا کن
به غیر میکده دوست من کجا بلدم؟!
پای غم تو آه ، خداهم گریسته
همراه با پیمبر اکرم گریسته
قطعا غریق بارش باران لطف توست
چشمی که در عزای تو نم نم گریسته
آمدند از جفا چهل نفری
سوی بیت خدا چهل نفری
میهمان میرسد گمانم باز
میهمان از کجا ؟ چهل نفری؟
شرمنده رباب شدم آبها که ریخت
داند خدا کباب شدم آبها که ریخت
من قول دادم آب بیارم برایشان
پیش همه خراب شدم آبها که ریخت
دریا شده در دل تو ای مولا گم
هر دم شده است در دمت عیسی گم
در گمشده عشق تو پیدا شد حق
بی عشق تو هست هرچه شد پیدا گم
از خاتم انبیا نگین افتاده
داغی به دل حبل متین افتاده
یک عده فقط به ما تماشا کردند
دیدند که مادرم زمین افتاده
امیرفرخنده