بقیع

مادر خانه بستری باشد

مادر خانه بستری باشد
زندگی زندگی نخواهد شد
شده کابوس مجتبی این حرف
باز هم حال مادرت بد شد

قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در

قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در
می نشیند منتظر بانوی محشر پشت در

خانه وقتی خانه زهراست، پس هر سائلی
بعد دق الباب خندان می شود در پشت در

زهرای من

دارم از هوش می‌روم دیگر
همسرت را صدا بزن زهرا
چقدر می‌روی به این خلوت؟
خب سری هم به ما بزن زهرا

گفت مادر کیست گفتم آنکه چون او نیست نیست
آنکه با نامش تبسم روی لب‌هایم گریست

گفت مادر کیست گفتم غم به شکل آدمی
مرهم هر زخم اما خود ندارد مرهمی

دختر خیرالبشر

روز روشن بانویی را تیره دلها می‌زدند
دختر خیرالبشر را بی حیاها می‌زدند

فاطمه در بین شعله بود و حیدر گُر گرفت
فاش می‌گویم علیِ مرتضی را می‌زدند

ابری گریست بر سر شهر و نماند و رفت
از شعرهای چشم سپیدش نخواند و رفت

هجده بهار آمد و روی دل زمین
یک هاله از حریر بهشتی کشاند و رفت

یا زهرا(س)

دوباره زارو زمین گیر اومدم
روسیاهم که باتأخیر اومدم
مثه هرشب تو معطلم شدی
دوباره سرقرار دیر اومدم

فاطمه جان

ای که با دست ورم کرده ی خود پای منی
با نفس های کمت نیز مسیحای منی

ماه ماه است عزیزم چه گرفته چه هلال …
رو بگیری ز علی ، باز تو زهرای منی

کی قلب نازک تو رو شکونده

دوباره گریه کردی زیر چادر
کی قلب نازک تو رو شکونده
شبیه شمعی که می سوزه نم نم
تموم شدی چیزی ازت نمونده …

مظلومه زهرا(س)

سر سفره نشست و با یک آه
لقمه برداشت گفت بسم الله

گفت این لقمه ها گلوگیر است
شهر از ماتم نبی سیر است

زهرای من

قربونت برم چرا بلند شدی؟
چرا انقد آب و جارو میکنی
من که میدونم با چه شرایطی
خودتو پهلو به پهلو میکنی

یا فاطمه الزهرا(س)

در چشم خلق حضرت عالیجناب شد
هرکس برای نوکری اش انتخاب شد

وقت شنیدن از غم زهرای مرضیه
عمری ثواب کرد دلی که کباب شد

دکمه بازگشت به بالا