بر شانه می آورد تا بانو نیافتد
آرام تا این شمع از سوسو نیافتد
پروانه بود و دورِ مادر چرخ می زد
حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد
بر شانه می آورد تا بانو نیافتد
آرام تا این شمع از سوسو نیافتد
پروانه بود و دورِ مادر چرخ می زد
حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد
درمقامی که عقیق سرخ از زر بهتر است
اشکهایم بال معراج است,از پر بهتر است
با زبان دل فقط حرف خودم را می زنم
نامه بر این روزها باشد کبوتر بهتر است
ضرب داس باغبان ساقه ی گل را میشکست
بلبل از فرط غریبی به تماشا مینشست …
شاعر : علیرضا انصاری
بیبی مرا ز خانه ی خود رد نمیکند
درحق این غلام بدش بد نمیکند(۱)
بیبی مرا برای خودش پروریده است
بیبی مرا برای حسینش خریده است