ازحرف لبت بزن ولی شعر بگو
ازتاب وتبت بزن ولی شعر بگو
حالا که به مولای تو توهین شده است
ازنان شبت بزن ولی شعر بگو
ازحرف لبت بزن ولی شعر بگو
ازتاب وتبت بزن ولی شعر بگو
حالا که به مولای تو توهین شده است
ازنان شبت بزن ولی شعر بگو
درخط پیمبرم خدایا شکرت
دلداده ی حیدرم خدایا شکرت
به به چه سعادتی نصیبم شده است
زهرا شده مادرم خدایا شکرت
سید مجتبی شجاع
شکر خدا مست می کوثرم
شکر خدا فاطمه شد مادرم
شکر خدا اهل تولا شدم
عاشق ذریه زهرا شدم
به یک نگاه تو بیدار می شود دل من
به یک کرشمه گرفتار می شود دل من
برای درک حضور تو ای گل نرگس
همیشه راهی گل زار می شود دل من
حرفی به جز از ثنای زهرا ممنوع
در سینه به جز ولای زهرا ممنوع
از روز ازل خدا به آتش فرمود:
سوزاندنِ آشنای زهرا ممنوع
سید مجتبی شجاع
بس زخم زبان از آن و این خوردی تو
بس خون جگر برای دین خوردی تو
مادر به خدا دلم شکست و مردم
وقتی که در آن کوچه زمین خوردی تو
سید مجتبی شجاع
صد داغ به روی جگرش می افتد
در کوچه حسن تا گذرش می افتد
در گوشه ی خانه می رود می گرید
وقتی که به یاد مادرش می افتد
گفتم که بی قرار تو باشم ولی نشد
تنها در انتظار تو باشم ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کند نکرد
گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد
خواهی که لبم پر آه باشد باشد
چشمم به در و به راه باشد باشد
خواهی اگر ای عزیز زهرا این دل
در حسرت یک نگاه باشد باشد
سید مجتبی شجاع
مردم همه دینشان به باد است این جا
دکان فروش دین زیاد است این جا
شرمنده که کمتر از شما می گوییم
بازار شما کمی کساد است این جا
هم با سخن و اشاره گفتیم دروغ
هم با کمی استعاره گفتیم دروغ
تا آمدنت لحظه شماری داریم
شرمنده اگر دوباره گفتیم دروغ
سید مجتبی شجاع
زمین کربلا و … وای زینب
نوای نینوا و …. وای زینب
سر هجده بنی هاشم ز کینه
به نیزه ها شده و وای زینب