شعرعاشورا

واویلا

اطراف ظهر بود که دنیا سیاه شد
ذکر لب تمام حرم آه،آه شد
پشت و پناهِ عالمیان،بی پناه شد
با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد…

یا الله

بی رمق بود و تا تکان میخورد
به تنش نیزه و کمان میخورد

وقتی افتاد دوره اش کردند
چه لگد ها از این و آن میخورد

وای حسین

نافع‌ابن‌هلال نیمه‌ی شب
بر در خیمه‌گاه زینب بود
داخل خیمه چشم اربابش
بازهم بر نگاه زینب بود

حسین جان

هرکسی آمد به استقبال او با نیزه زد
پیرمردی با عصا با بغض بی اندازه زد
با لب تشنه شهیدش کردن اما بعد آن
من بمیرم بر تنش بی رحم، نعل تازه زد

واویلا

دوید شمر عجب با شتاب در گودال
چنان که ریخته باشد ثواب در گودال

تمام عالم امکان اگرچه ملتهب است
زیادتر شده است التهاب در گودال

روضهء جدّت

آقا شنیده ام همهء روضه هات را
در مجلس عزا غم و سوز صدات را

انگار بغض روضهء جدّت گرفته است
بعضی فرازهای دعای سمات را

توان آقا رفت

ساعت سه توان آقا رفت
خورد در پیش چشم زهرا تیغ
ساعت چار رفت در گوال
می کِشندش به هر طرف با تیغ

غروب بود

غروب بود که آهسته دوره ات کردند
غروب بود که از هر طرف کمین خوردی
غروب بود که نایی به پیکر تو نماند
غروب بود که از اسب بر زمین خوردی

وای حسین (ع)

غروب بود که آهسته دوره ات کردند
غروب بود که از هر طرف کمین خوردی
غروب بود که نایی به پیکر تو نماند
غروب بود که از اسب بر زمین خوردی

السلام علی الحسین

شه به روی زمین بود و سنان
خنده های بلند سر میداد
شعله ی آتش خیام حسین
از رقیه فقط خبر میداد

واویلا

ته گودال خواهری افتاد
ای بمیرم که مادری افتاد

زنده زنده حسین را کشتند
به نفس های آخری افتاد

واویلا

قد غم دال بوده ساعتِ سه
وقت جنجال بوده ساعتِ سه

لشکر مست های کوفه نشین
دور گودال بوده ساعتِ سه

دکمه بازگشت به بالا